خشم و نفرت در جنبش چپ – نوک کوه تاثیرات سرکوب بر جامعه

با تسهیل روابط عمومی بوسیله اینترنت با یک عارضه سیاسی، اجتماعی، روانی روبرو هستیم که بر بستر سرکوب رشد کرده است. این عارضه که اینترنت به آن امکان بروز بیشتری داده و آنرا بیشتر از هر چیز به نمایش می‌گذارد، خشم و نفرتی است که از طریق برخی نوشته‌ها‌ خواسته و ناخواسته وارد خانه‌ها می‌شود! این خشم و نفرت که بر بستر شرایط سیاسی جامعه ایران و ناتوانی در تغییر این شرایط در بخشی از اپوزیسیون رشد کرده است، به واسطه اینترنت که امکان بازخوانی و بازنگری را از نویسنده مطلب می‌گیرد توسعه یافته و به سرعت اینترنت در حال رشد است. انسان‌هایی در تلاش برای رهایی از خشم انباشته خود که متاثر از شکست انقلاب و سرکوب خیزش‌های سیاسی سه دهه گذشته است، آنرا بوسیله انزجار‌نامه‌هایی بیرون ریخته و این خشم را بر جامعه‌ می‌پاشند – در این میان نه از میزان خشم خود و نه دردی از دردمندی می‌کاهند – بلکه بر خشم و نفرت اجتماعی می‌افزایند! ادامه خواندن خشم و نفرت در جنبش چپ – نوک کوه تاثیرات سرکوب بر جامعه

عاشورای شکست خوردگان

نگاهی به برنامه‌های بیستمین سالگرد کشتار زندانیان در تابستان

هر سال مصادف با ماههای آگوست و سپتامبر در جمع‌های معینی از ایرانیان خارج کشور- بوی عاشورا و تاسوعا به مشام می‌رسد! این دو ماه برای من، یادآور قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367است و همان احساس ناخوش‌آیندی را که در آن تابستان خونین در زندان داشتم – زنده می کند. اما آنچه در جمع‌های یاد شده به عنوان بزرگداشت آن ایام خونین تدارک دیده می‌شود، دست کمی از عاشورا و تاسوعای شیعه‌ها ندارد! ادامه خواندن عاشورای شکست خوردگان

۲۷۲۴ روز زندانی: مصاحبه با تلوزیون پرتو

مبارزه با قربانی ارزان ترین پز قهرمانی

یکبار دیگر دو سنت از دو جنبش متفاوت در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند! و اینبار یکی در مبارزه با قربانی بر انقلابی گریش می کوبد و دیگری در دفاع از انسانیت جلوی سرکوب ایستاده است. یکی پرچم نه به سرکوب، نه به اعدام و نه به شکنجه را همین امروز برداشته و دنیایی بدون توهین و تحقیر را همین امروز طلب می کند. دیگری بر ویرانه های شخصیتی انسانهایی که زیر شکنجه قربانی شدند ایستاده است و می غرد و سرکوب را همین امروز شروع کرده است. این دو سنت مبارزاتی همیشه در اپوزیسیون ایران وجود داشتند، ولی امروز در برخورد به قربانیان سه دهه گذشته که رژیم “تواب” نامیدشان بار دیگر رو در روی یکدیگر قرار گرفته اند. ادامه خواندن مبارزه با قربانی ارزان ترین پز قهرمانی

زندان ادامه دارد و من از “توابین” دفاع میکنم

اینروزها اگر سری به سایتهای اینترنتی بزنید با انزجار نامه هایی علیه مارینا نعمت و کتاب تازه به چاپ رسیده او ” زندانی تهران” مواجه می شوید. مارینا دختر ۱۶ ساله ای که زندان رفته و شکنجه شده بوده، امروز جرئت کرده لب باز کند و از آنچه که بر وی رفته بنویسد، که ناگهان مورد هجوم سازمانیافته نامه ها و اطلاعیه ها و مقاله و رساله های فردی و دسته جمعی قرار گرفته است. فضا علیهش خلق شده، فرمان حمله صادر شده و جو ساکت کردن قربانیان رژیم سازمان داده شده است. کل این تقلاها سمفونی گوشخراشی تولید میکنند که فضا را نه فقط بر مارینا، که تعداد بیشماری از قربانیان شکنجه زندانهای اسلام تنگ تر از آن سلول های تک نفره کرده اند که محل شکنجه بودند. اما اشتباه نکنید، این تعرض غیرانسانی از طرف رژیم اسلامی نیست. کار شکنجه گران و بازجویان سابق هم نیست. کسانی که با بخشی از زندانیان سابق ارتباط ندارند و از فضای بسته این چپ شرقزده ایرانی خبر ندارند، تعجب خواهند کرد که این هجوم بیرحمانه از طرف آنهاست. اگر تا بحال فکر میکردیم زندان از زندانیان فقط قربانی میگیرد، حالا در اوج ناباوری می بینیم که زندان از زندانی شکنجه گر هم می سازد. آری، شکنجه گران امروز در خارج کشور، هجوم دسته جمعی شان علیه کسانی است که زیر فشار رژیم در زندان زمین خوردند، شکستند و خورد شدند. اینها علیه شکست خوردگانی می نویسند که در سرکوب انقلاب رژیم آنها را دستگیر و از فیزیک شخصیت در هم شکسته شده شان موجوداتی دیگر ساخت. از این نسل شکست خورده و له شده، در اثر مداوای روحی و درمانی سالهای طولانی، تعدادی به تحرک افتاده و زبان گشوده اند تا بگویند بر آنها چه گذشته است. داستان شکسته شدن اینها جریان واقعی سرکوبی است که زنداینان با آن مواجه شدند و جهانیان باید بدانند. تنها زمانی که دنیا داستان “تواب” شدن اینها را بشنود، آنگاه به حال مردم ایران گریه خواهد کرد و بر جمهوری اسلامی تف خواهد فرستاد. اما حالا که تنها یکی از اینها از پس بازسازی خودش بعد از بیست سال توانسته دوباره از زمین برخیزد و لب بگشاید، صدایی از جنس نعره شکنجه گران زندان در مقابلش چهره های کریهی را به خاطر او میآورند. قیافه های آشنا و نا اشنایی میبیند که دست بر کمر بالای سر او ایستاده و می غرند که: اشتباه نکن، فکر نکن حاجی رحمانی و لاجوردی رفته اند و تو آزادی در خارج کشور دهن بگشایی و داستانت را برای جهانیان بازگو کنی؟ اینها به مارینا حمله می کنند ولی همانطور که خودشان هم می گویند هدفشان درس عبرت به هزاران زندانی سابق است که احیانا زیر شکنجه ناچار شدند کوتاه بیایند. می گویند: فکر نکنید فقط در سلول سابق دستور میگرفتید که چگونه فکر کنید و چگونه به دنیا نگاه کنید و تواب شوید. کور خوانده اید، اگر بازجویان سابق دور شده اند، اما ما نزدیکیم و دم دست، تا سکوتتان را حفظ کنیم. تا باز هم تواب تان کنیم. تا باز هم در فضای زندان نگه تان بداریم. آری ما زنده ایم! ادامه خواندن زندان ادامه دارد و من از “توابین” دفاع میکنم

سازماندهى‌ قدرت يا سازماندهى نفرت؟

هفده سال از قتل عام زندانيان سياسى در سال ٦٧ مى‌گذرد. هر سال به مناسبت بزرگداشت اين فاجعه سمينارهايى برگزار مى‌شود. هر‌چند متاسفانه اکثر اين سمينارها بنابر گرايشات فکرى برگزار کنندگان آنها با تمهاى مشخصى برگزار مى‌شوند که ربطى به مبارزات انسانهايى که در جريان مبارزه جان سپردند ندارند. و يا مباحثات درون سمينارها تلاشى براى تبادل نظر و پيشبرد مبارزه مشخصى صورت نمى‌گيرند. يکى از کسانى که امسال سعى کرد در يکى از اين سمينارها شرکت کند دوست قديمى فرخنده آشنا است که به تازگى مجبور به فرار از ايران شد. مصاحبه‌اى با وى انجام داده‌ام در مورد سخنرانى که مى‌خواست در سالگرد قتل‌عام انجام دهد. ادامه خواندن سازماندهى‌ قدرت يا سازماندهى نفرت؟

معضلات جنبش کارگرى در ايران

مصاحبه با فرخنده آشنا

فرخنده آشنا در سال ٥٤ يعنى از سن ١٣ سالگى کار کارگرى را در کارخانه دارو‌سازى مِرک (اسوه) در تهران شروع کرد. وى تا سال ٦١ در مِرک کار مى‌کرد. دو سال اول يعنى تا سن ١٥ سالگى رسمى نبوده است و در نتيجه بيمه شامل حال او نمى‌شد. چرا که به خاطر سنش کارگر غير‌قانونى محسوب مى‌شد. در دوره انقلاب، نماينده شوراى کارگران کارخانه بود. فرخنده آشنا سال ١٣٦١ دستگير و هشت سال در زندانهاى جمهورى اسلامى جزو مقاوم ترين هاى درون زندانهاى ايران بود. بعد از زندان به دنياى کار و کارگرى برگشت و در کارگاه توليدى لباس مشغول به کار شد. ايشان تلاش کرد که دوباره در کارخانه‌هاى بزرگ مشغول کار شود ولى به دليل فيلترهايى که براى استخدام وجود داشت امکان پذير نبود. فرخنده در اين سالها به همراه کارگران پيشرو کارخانه‌هاى مختلف منجمله جهان‌چيت و شادان‌پور براى پيشبرد حقوق‌شان فعاليت داشت. نقش فعال فرخنده آشنا در مبارزات کارگرى در بيش از دو دهه مبارزه از وى فعال کارگرى استثنايى ساخته است. چرا که در ايران مردسالار، داشتن نقش رهبرى عملى در مراکز کارگرى براى يک زن توانايى بالايى را مى‌طلبد. فرخنده توانسته است موانع سنتى و قانونى و فرهنگى در مقابل زنان را در هم شکسته و در محيط کار و زندگيش نقش فعالى بازى کند. دخالت هاى دوره اخير ايشان در مبارزات کارگرى سالهاى بعد از آزادى، او را براى بار دوم در معرض خطر قرار داد. درنتيجه در سال ٨٢ براى جلوگيرى از دستگيرى مجدد ناچار از ترک کشور شد. ادامه خواندن معضلات جنبش کارگرى در ايران