ممنوعيت ازدواج و يا رابطه جنسى بين افراد خانواده مثل خواهر و برادر جهانى است. بنابر تحقيقاتى که فورد و بيچ در سال ١٩٥١ انجام دادهاند (Ford & Beach, 1951)ازدواج و رابطه جنسى بين افراد يک خانواده در همه جوامع بشرى به جز در بين پادشاهان مصرى ممنوع بوده است. تنها پادشاهان مصرى با خواهران خود ازدواج مىکردند و علت آن هم اين بود که معتقد بودند خون خانواده سلطنتى نبايد با خون ديگران قاطى شود!
بعضى از محققان معتقدند که ممنوعيت ازدواج درون خانوادگى (خواهر و برادر) به منظور گسترش روابط اجتماعى بوده است. در جامعه امروزى دليل ممنوعيت ازدواج بين نزديکان را از زاويه علمى توضيح مىدهند. و آن اينکه ازدواج پدر و دختر و يا خواهر و برادر باعث بدنيا آمدن بچههاى ناقص مىشود.
در کشورهاى اروپايى رابطه جنسى خواهر و برادر (incest)را بعنوان يک نوع آزار جنسى از طرف برادر مىبينند و در رديف (pedophilia)که يک نوع آزار جنسى کودکان است، قرار مىدهند. بعضى از محققان از جمله قبهارد (Gebhard et al, 1965)معتقدند که رابطه جنسى بين اعضا خانواده مثل خواهر و برادر در بين مذهبىها و کسانى که اخلاقيات مذهبى دارند، بيشتر ديده مىشود. تحقيقات الکساندر و لاپفر (Alexander & Lupfer, 1987)نيز نشان مىدهند که روابط جنسى بين و خواهر و برادر در خانوادههايى صورت مىگيرد که بشدت سنتى و مردسالار هستند. اينها خانوادههايى هستند که در آن زن در رابطه با مرد تعريف مىشود و پدر و مادر رابطه نزديک و دوستانهاى با بچهها ندارند.
اين محققان بى آنکه بدانند، گويى دارند از جامعه مذهب زده ايران سخن مىگويند. جامعهاى که در آن زن ارزش انسانى ندارد و گويى مردانش از خدا زاييده شدهاند و زنان براى بزرگ کردن اين خدايان کوچولو از جهنم آمدهاند. جامعهاى که بچهها با پدر و مادرشان بيگانهاند و قادر نيستند دردهاى روحىشان را با آنها در ميان بگذارند. جامعهاى که حرف زدن در مورد رابطه جنسى و آزار جنسى تابو است و آدمهايش در خيال خود سکس مىکنند. جامعهاى بيمار که دختر بچههايش قربانى ارضاى جنسى نوجوانان و بزرگترها مىشوند و چون حامله نمىشوند کسى از درد آنها خبر ندارد. دختر بچههايى که مىدانند نبايد از آزار جنسى بزرگترها بگويند چرا که اين خود آنها هستند که سنگسار خواهند شد. مىدانند که اگر لب به سخن بگشايند مهر “باطل شد” در همان کودکى از طرف ملاى محله بر پيشانيشان زده خواهد شد. اين دختر بچهها مىدانند که اگر سخن بگويند نه تنها بچگىشان را و بزرگسالىشان را از آنها خواهند دزديد، بلکه جايشان زير خروارها سنگ است. پس براى روبرو نشدن بيشتر با دنياى وحشى اسلامىها سکوت چاره درد بيشتر است.
تحقيقات بکر و مورنژ (Morenz & Becker, 1995)نشان مىدهند که حداقل نيمى از روابط جنسى درون خانواده توسط پسران نوجوان صورت مىگيرد. بکر معتقد است جوانى که وارد رابطه جنسى باخواهر خود مىشود از شرايط زندگى بدى برخوردار است. البته اين تحقيقات عمدتا در کشورهايى صورت گرفتهاند که دوستى بين دختر و پسر تابو نيست و جوانان تا حدى آگاهى نسبت به مسائل جنسى و جلوگيرى از باردارى زودرس دارند و آزادند که با رضايت متقابل وارد رابطه جنسى شوند. شايد اگر بختيار در جامعهاى زندگى مىکرد که به او اجازه مىداد تا بنابر تمايلات طبيعى و انسانيش با دخترى همسن خودش و يا بزرگتر از خودش دوست شود و نياز جنسىاش را در رابطهاى متقابل با او برآورده کند، خواهر خود را قربانى نياز جنسى خود نمىکرد.
چه بسا اگر ژيلا حامله نمىشد و بچهدار نمىشد رابطه جنسى او و بختيار هم فاش نمىشد. همانطور که آزار جنسى خيلى از دختران توسط پدرها و برادرهايشان مخفى باقى مىماند. اين مشکلى است که خيلى از بچهها با آن روبرو هستند. باردارى زودرس از برادر و يا پسر همسايه و فاميل يکى از کابوسهايى است که عدم آموزش جنسى به بچهها و آگاهى نسبت به بدن خود براى بچهها ايجاد مىکند. مورد آزار جنسى قرار گرفتن و ترس از ابراز آن نتيجه ديگر عدم آموزش جنسى در مدارس جامعهاى مثل ايران است. آزار جنسى بچه را دچار ناراحتىهاى روحى اى مىکند که ممکن است در بزرگسالى نيز او را رها نکند. بچههايى که مورد آزار جنسى قرار مىگيرند دچار افسردگى، سرخوردگى، بىاعتمادبنفسى، دلهره و ناراحتىهاى ديگرى مىشوند. اين بچهها افسردگى و دلهره و تمايل به خودکشى را با خود به بزرگسالىشان مىبرند و زندگى پردردى خواهند داشت. خيلى مهم است که به اين بچههاگفته شود که آنها تقصيرى ندارند و اينکه نبايد خود را سرزنش کنند و اگر اشتباهى رخ داده از آنهانبوده. بلکه آن کسى که رابطه جنسى را به آنها تحميل کرده کارش اشتباه بوده است.
مشکل اين دو کودک در ايران بخصوص ژيلا اين است که در جامعهاى مذهب زده زندگى مىکند که او را بخاطر دختر بودنش سرزنش مىکنند. جامعهاى مثل ايران نه تنها سعى در کم کردن فشار روى ژيلا نمىکند بلکه فشار بيشترى به او مىآورد. در رابطه با بختيار نيز به جاى آنکه او را با اشتباهش آشنا کنند و کمکش کنند که با نياز جنسى خود برخوردى آگاهانه و انسانى داشته باشد، او را نيز دچار مشکلات روحى خواهند کرد. مهمترين درسى که مىتوان از اين واقعه دردناک گرفت اين است که متوجه نقص سيستم آموزشى در ايران بشويم. و آن اينکه اين دو کودک قبل از هر چيز قربانى ناآگاهى خود در مورد بدن خود و رابطه جنسى شدند. اين وظيفه جامعه است که بچهها را نسبت به بدن خود، حقوق خود و موانع و آزارهايى که ممکن است در مقابلشان وجود داشته باشد، آگاه کند. در اينجا مقصر اصلى رنجى که اين دو کودک در حال حاضر در زندان مىکشند، جامعه و در واقع عدم آموزش جنسى در مدارس مىباشد.
جلوگيرى از بروز اين اتفاقات يکى از اهداف برنامهريزىهاى جوامع غربى است. براى جلوگيرى از آزارهاى جنسى در خانواده از همان سال اول دبستان شروع مىکنند. بچهها را با بدن خود آشنا مىکنند و به بچهها ياد مىدهند که اگر کسى با آنها طورى حرف زد و يا به آنها طورى دست زد که احساس ناراحتى کردند با صراحت بگويند نه و مانع فرد شوند. براى آگاه کردن بچهها از کتابهاى کمدى و فيلم استفاده مىکنند و به آنها توضيح مىدهند که در چه شرايطى ممکن است مورد آزار جنسى قرار گيرند و چگونه مىتوانند از خود دفاع کنند. تحقيقات وورتل و ميلر (Wurtele & Miller – Perrin, 1987) نشان مىدهند که اين آموزشها در دوره ابتدايى باعث باز شدن بحث اين موضوع در خانه مىشود. و اينکه اين آموزشها توانايى برخورد به اين مسائل و گزارش آنها را در بچهها بوجود مىآورد.
در اولين اطلاعيه ناهيد رياضى در رابطه با ژيلا و بختيارمىخوانيم: “ژيلا دخترى است که ناخواسته در رابطه جنسى با برادر ١٥ ساله خود حامله شده است.” اين واقعيت تمامى روابط جنسى است که بين بچهها و نواجوانان و يا بچهها و بزرگترها برقرار مىشود. اينکه از طرف دختربچه ناخواسته است و مىترسد به کسى بگويد و اگر ژيلا هم حامله نمىشد کسى هم نمىفهميد. چرا که ژيلاى ١٣ ساله هم مىدانست که اگر لب به سخن بگشايد بجاى کمک به او، نه تنها او را سرزنش خواهند کرد، بلکه او را به زندان خواهند انداخت. و اگر کمپين براى نجات او به راه نيفتاده بود، شايد تا به حال سنگسار شده بود. متاسفانه در جامعه ايران آزار جنسى مفهومى ندارد و مقصر هميشه دختر است.
مقصر شرايط اين دو کودک جامعه است. جامعهاى که آنها را با اين بخش از زندگى آشنا نکرده است. جامعهاى که در آن آزادى رابطه بين دختران و پسران پانزده ساله خارج از ازدواج وجود ندارد. و حالا همين جامعه به جاى جبران کوتاهى خود، آنها را به زندان انداخته تا دچار ناراحتى روانى شوند. تنها کارى که مىتواند به اين دو کودک دور افتاده از کودکى خود کمک کند، فراهم کردن شرايط انسانى همراه توضيحات کامل و روان درمانى اين دو کودک است. متاسفانه اينها توقعاتى است که نمىتوان از جامعه امروزى ايران در رابطه با اين دو کودک آسيب ديده داشت.
البته در اينجا بايد خاطر نشان سازم که بحث آزار جنسى در رابطه جنسى خواهر و برادر وقتى طرح است که دختر زير سن قانونى است. وگرنه در خود جامعه ايران بخاطر محدويتهاى اجتماعى که جمهورى اسلامى به مردم تحميل کرده است، روابط جنسى داوطلبانه بين خواهران و براداران در سنين بالاى ١٨ سال وجود داشته است. که تنها در صورت حاملگى دختر کشف شده و مورد تعقيب قرار گرفتهاند!
امروزه که بخاطر وجود قوانين اسلامى آموزش جنسى به بچهها از طريق آموزش و پرورش ممکن نيست، اين وظيفه خانواده است که اين مسئوليت خطير را به عهده بگيرد. پدر و مادرها بايد خود و يا با کمک گرفتن از مشاوران آگاه بچههايشان را نسبت به مسائل جنسى آگاه کنند. حالا که جامعه از وظايف خود شانه خالى مىکند، خانوادهها بايد نگذارند که بچههايشان قربانى جهالت اجتماعى شوند. با توجه با ناآشنايى اکثر خانوادهها با آموزش مسائل جنسى، آنها مىتوانند از کانونها و انجمنهاى مدافع حقوق کودکان کمک بگيرند.
کانونها و انجمنهاى دفاع از حقوق کودکان مىتوانند نقش عمدهاى در رابطه با آگاه سازى خانوادهها و بچهها و کلا جامعه نسبت به مسائل جنسى بازى کنند. اين کانونها و يا NGO مىتوانند با برگزارى سمينارها و کلاسهاى آموزشى براى پدران و مادران، آنها را نسبت به نيازهاى بچهها و چگونگى برخورد به مسائل جنسى نوجوانان آشنا کنند. و به آنها ياد دهند که چگونه مىتوانند مانع از آزار جنسى بچههايشان بشوند. و يا چگونه بايد با نوجوان پسرشان برخورد کنند تا با نياز جنسى خود کنار بيايد. اين کانونها مىتوانند براى بچهها و نوجوانان نيز کلاس بگذارند و آموزشهاى لازمه را به آنها بدهند. اين سازمانها مىتوانند از روانشناسان و پزشکان دعوت کنند که در مورد اين نوع مسائل صحبت کنند و به اين وسيله آگاهى اجتماعى را نسبت به مسائل جنسى بالا ببرند. در رابطه با ژيلا و بختيار نيز اگر مىتوانند در مورد مشکلات فعلى آنها که ريشه در جامعه دارد، نه در آنها و علت اينکه امروز اين دو بچه با اين مشکلات روبرو هستند، کنفرانس و جلساتى برگزار کنند کمک کننده خواهد بود.