ادبيات زندان

ادبيات سرکوب يا ضد‌سرکوب

اخيرا چهار جلد کتاب توسط آقاى ايرج مصداقى زندانى مجاهد منتشر شده است که در رابطه با دوران زندان ايشان و “نقد” ديگر ادبيات زندان مى‌باشد. ايشان در کتابشان منکر صحت اطلاعات موجود در کتابهاى اکثر زندانيان سياسى شده و به ترور شخصيت نويسندگان آنها دست زده‌اند. کتاب آقاى مصداقى و بعضى از نقدهايى که روى کتاب ايشان شد و پاسخ‌هايى که ايشان به نقدهاى کتابشان دادند مملو از توهين، تحقير، فحاشى، محاکمه، بازجويى، تنفر و در يک کلام ترور شخصيت هستند! شايد شما خواننده اين سطور هم با اين نوشته‌ها روبرو شده‌ايد و با خواندن آنها به چرائى اين انزجار‌نامه‌ها فکر کرده‌ايد. از لفظ انزجار‌نامه تعجب نکنيد، در طى اين نوشته متوجه خواهيد شد که اينها نه تنها نقد و بررسى نيستند بلکه تنها انزجار‌نامه‌هايى هستند که در زندان، زندانى را برايش تحت فشار قرار مى‌دادند. انزجارنامه‌هايى که در دنياى آزاد و باز سياسى و دور از زندان و اختناق رژيم نوشته مى‌شوند. در اين نوشته من سعى دارم اين پديده را تا حدى باز کنم، به اين اميد که ادبيات زندان در همين نقطه سرکوب بايستد و از اين به بعد ادبياتى ضد‌سرکوب باشد.  ادامه خواندن ادبيات زندان

۲۷۲۴ روز زندانی: مصاحبه با تلوزیون پرتو

زندان ادامه دارد و من از “توابین” دفاع میکنم

اینروزها اگر سری به سایتهای اینترنتی بزنید با انزجار نامه هایی علیه مارینا نعمت و کتاب تازه به چاپ رسیده او ” زندانی تهران” مواجه می شوید. مارینا دختر ۱۶ ساله ای که زندان رفته و شکنجه شده بوده، امروز جرئت کرده لب باز کند و از آنچه که بر وی رفته بنویسد، که ناگهان مورد هجوم سازمانیافته نامه ها و اطلاعیه ها و مقاله و رساله های فردی و دسته جمعی قرار گرفته است. فضا علیهش خلق شده، فرمان حمله صادر شده و جو ساکت کردن قربانیان رژیم سازمان داده شده است. کل این تقلاها سمفونی گوشخراشی تولید میکنند که فضا را نه فقط بر مارینا، که تعداد بیشماری از قربانیان شکنجه زندانهای اسلام تنگ تر از آن سلول های تک نفره کرده اند که محل شکنجه بودند. اما اشتباه نکنید، این تعرض غیرانسانی از طرف رژیم اسلامی نیست. کار شکنجه گران و بازجویان سابق هم نیست. کسانی که با بخشی از زندانیان سابق ارتباط ندارند و از فضای بسته این چپ شرقزده ایرانی خبر ندارند، تعجب خواهند کرد که این هجوم بیرحمانه از طرف آنهاست. اگر تا بحال فکر میکردیم زندان از زندانیان فقط قربانی میگیرد، حالا در اوج ناباوری می بینیم که زندان از زندانی شکنجه گر هم می سازد. آری، شکنجه گران امروز در خارج کشور، هجوم دسته جمعی شان علیه کسانی است که زیر فشار رژیم در زندان زمین خوردند، شکستند و خورد شدند. اینها علیه شکست خوردگانی می نویسند که در سرکوب انقلاب رژیم آنها را دستگیر و از فیزیک شخصیت در هم شکسته شده شان موجوداتی دیگر ساخت. از این نسل شکست خورده و له شده، در اثر مداوای روحی و درمانی سالهای طولانی، تعدادی به تحرک افتاده و زبان گشوده اند تا بگویند بر آنها چه گذشته است. داستان شکسته شدن اینها جریان واقعی سرکوبی است که زنداینان با آن مواجه شدند و جهانیان باید بدانند. تنها زمانی که دنیا داستان “تواب” شدن اینها را بشنود، آنگاه به حال مردم ایران گریه خواهد کرد و بر جمهوری اسلامی تف خواهد فرستاد. اما حالا که تنها یکی از اینها از پس بازسازی خودش بعد از بیست سال توانسته دوباره از زمین برخیزد و لب بگشاید، صدایی از جنس نعره شکنجه گران زندان در مقابلش چهره های کریهی را به خاطر او میآورند. قیافه های آشنا و نا اشنایی میبیند که دست بر کمر بالای سر او ایستاده و می غرند که: اشتباه نکن، فکر نکن حاجی رحمانی و لاجوردی رفته اند و تو آزادی در خارج کشور دهن بگشایی و داستانت را برای جهانیان بازگو کنی؟ اینها به مارینا حمله می کنند ولی همانطور که خودشان هم می گویند هدفشان درس عبرت به هزاران زندانی سابق است که احیانا زیر شکنجه ناچار شدند کوتاه بیایند. می گویند: فکر نکنید فقط در سلول سابق دستور میگرفتید که چگونه فکر کنید و چگونه به دنیا نگاه کنید و تواب شوید. کور خوانده اید، اگر بازجویان سابق دور شده اند، اما ما نزدیکیم و دم دست، تا سکوتتان را حفظ کنیم. تا باز هم تواب تان کنیم. تا باز هم در فضای زندان نگه تان بداریم. آری ما زنده ایم! ادامه خواندن زندان ادامه دارد و من از “توابین” دفاع میکنم

تجاوز هم يک شکنجه است

اين نوشته براى اولين بار در ماه اکتبر سال ٩٩ در نشريه کانون ايرانيان لندن به چاپ رسيد.

بيشترين نمود فرهنگ يک جامعه را مى توان در ادبيات آن جامعه ديد. ادبياتى که خود وظيفه انتقال فرهنگ را به نسل بعد به عهده دارد. فرهنگ بخشا با ادبيات است که خود را باز توليد مى کند. فرهنگ مردسالارانه ايرانى که زن ستيزى جزء وجودى اش است حتى در خارج از ايران نيز خود را با ادبياتش بازسازى مى کند. اگر کتابهايى را که اسمى از زن در آنهاست بازخوانى کنيم، حتما نمونه هاى زيادى از برخوردهاى مذهبى-مردسالارانه را در آنها خواهيم ديد. ادامه خواندن تجاوز هم يک شکنجه است

زندان از يک نگاه ديگر

متن سخنرانى نسرین پرواز در جامعه ايرانيان لندن بمناسبت روز زن

مبارزه و مقاومت در زندان

در مورد انواع شکنجه و فشارهاى رژيم روى زندانيان سياسى بسيار بحث شده است. اما به نظر من همه اين بحثها هنوز نمايانگر بخشى از وحشى گريهاى رژيم است. براى مثال هنوز در مورد زندگى بعد از آزادى زندانيان و تاثيرات دوران زندان بر آنها بحث و بررسى اى نشده است. به هر حال بحث من امشب در مورد شکنجه نيست در مورد مبارزه و مقاومت در زندان است که در مورد آن نوشته نشده است. علت اينکه در مورد شکنجه نوشته شده است ولى در مورد مبارزه و مقاومت نوشته نشده است، اين است که وقتى فرد با مسئله زندان روبرو مى شود اولين چيزى که با آن مواجه مى شود شکنجه است. حتى اگر کابل به کف پايش نخورد و با قپون آويزانش نکنند باز فضاى شکنجه آنقدر شديد است که تمامى ذهن فرد را در رابطه با زندان پر مى کند و به او اجازه ديدن واقعيتهاى ديگر را نمى دهد. براى همين است که وقتى فرد مى خواهد در مورد زندان بگويد يا بنويسد تحت تاثير آن جو شکنجه قرار مى گيرد و سخت است که اين لايه يعنى شکنجه را کنار زده و زندان را در عمق آن يعنى روابط زندانيان و تلاششان براى زندگى و براى لذت بردن در همان محيط بسته خفقان آور را ديد. ادامه خواندن زندان از يک نگاه ديگر

مصاحبه با مجله کانون ايرانيان لندن پائيز ١٩٩٨

” زندان ، مقاومت ، عدم مقاومت”

٭ در سالهاى اخير خاطره نويسى زندانيان سياسى رونق دوباره اى گرفته. فکر مى کنيد چرا زنان زندانى در اين زمينه کم کارتر بوده اند؟

– به نظر من مهم اين نيست که اين کتابها را مردان نوشته اند يا زنان. مهم اين است که اين کتابها بيانگر کدام آرمانها هستند. آيا آرمانهاى انسانى را بى هيچ قيد و شرطى و عليرغم جنسيت و مليت و رنگ قبول دارند و يا آنرا با چهارچوبهاى نظرى- مذهبى محدود مى کنند. متاسفانه اين نوشته ها عمدتا متعلق به گرايشات راست در جامعه هستند و در نتيجه نمى توانند نقشى در راديکالتر شدن اذهان مردم داشته باشند. مثلا کتابى اخيرا چاپ شده است به نام “خاطرات يک زندانى از زندانهاى جمهورى اسلامى” نوشته دکتر رضا غفارى. نويسنده در بخشى از کتاب با استناد به گفته هاى يک زندانى زن مى نويسد: “. . . بازجو گفت ٢٤ ساعت وقت دارى تا اعتراف کنى وگرنه به جان امام خمينى بى سيرتت مى کنم . . . حرير آن شب به دو راهى دردناک پيش رو انديشيد. سحرگاهان تصميمش را گرفت. تن دادن به تجاوز جنسى آن جلاد کثيف يا مرگ شرافتمندانه! و او مرگ را برگزيد”. (صفحه: ٢٨٣) از نظر آقاى غفارى تجاوز يک نوع شکنجه نيست و مثل بازجوى خانم حرير فکر مى کند که زن با تجاوز بى سيرت مى شود. اين تفکر ناموس پرستانه تحمل شکنجه تجاوز را بى شرافتى مى داند و معتقد است که يک زن شرافتمند بايد خودکشى کند تا به او تجاوز نشود. آقاى غفارى معتقد است که در رابطه با زن چيزى با ارزش تر از زندگى وجود دارد و آنهم شرافت است. حال آنکه مطمئنا ايشان در مورد يک مرد فکر نمى کند که در فرار از شکنجه بايد خودکشى کند. چرا که براى ايشان هم هنوز آدم آدم نيست بلکه آدمها عبارتند از زن و مرد که بايد متفاوت رفتار کنند. از نظر ايشان زن بايد به هر قيمتى شرافتش را حفظ کند ولى در رابطه با مرد شايد ايشان فکر مى کنند که مرد شرافتى ندارد که بخواهد آنرا به قيمت مرگ هم حفظ کند! ادامه خواندن مصاحبه با مجله کانون ايرانيان لندن پائيز ١٩٩٨