دسته: مقاله
روایت رژیمی از زندانهایش / نگاهی به کتاب زندانبانم: “تابوت زندگان” نوشته: هما کلهری
هما تواب نشد – او رژیمی شد
آشنایی من با هما کلهری به خواندن کتابش (یاد نوشته ها، تابوت زندگان، 1399) مربوط نمی شود. او زندانبانم بود. من در بند هفت قزل حصار بودم که زندانبان قبلی جایش را به هما داد. همانطور که زندانبان قبلی رفت که آزاد شود، هما هم می دانست که خط فاصل دوازده سال حکم زندان تا آزادی مدتی زندانبانی است. و چه خوب شغلش را انجام می داد، که بعد از آزادی پی در پی شغل برایش ردیف کردند، در حالی که زندانیانی که به اسم تواب آزاد شدند برای سال ها امکان پیدا کردن کار نداشتند. ولی هما در روزنامه کیهان هوایی که دستگاه پروپاگاندای رژیم در افکارسازی جامعه را به عهده داشت و زیر دست عباس سلیمی از اعضای دفتر سیاسی سپاه، قلم زد.
من سه خاطره ویژه از هما را که در کتاب خاطرات زندانم “زیر بوته لاله عباسی” که سال 2002 نیز چاپ شده است دراینجا بازنشر می کنم: ادامه خواندن روایت رژیمی از زندانهایش / نگاهی به کتاب زندانبانم: “تابوت زندگان” نوشته: هما کلهری
اعدام جنایت دولتی است – ایرانیان عزیز بیایید ماشین کشتار جمهوری اسلامی را در گرفتن جان این پنج جوان متوقف کنیم
در جریان اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ در شهرستان خمینی شهر یکی از معترضان به نام اصغر هارون الرشیدی با شلیک گلوله نیروهای رژیم جان باخت. خانواده آقای رشیدی از عوامل بسیج، سپاه و نیروی انتظامی به دلیل کشتن فرزندشان شکایت کردند. پس از مدتی تعدادی از دوستان آقای رشیدی ازجمله مهدی صالحی قلعه شاهرخی، هادی کیانی، محمد بسطامی، مجید نظری کندری، عباس محمدی، سعید صالحی، وحید صالحی، بهمن دویستی، علیرضا ایسپره، میلاد استاد ممزانی، بهرام برکتی پور، سهیل هارون الرشیدی، اسماعیل هارون الرشیدی به بهانه شرکت در اعتراضات دیماه ۹۶ بازداشت شدند
از میان این افراد، مهدی صالحی قلعه شاهرخی در تاریخ ۱۲ آبان ۹۸، هادی کیانی در تاریخ ۱۹ اسفند ۹۷، محمد بسطامی در تاریخ ۲۱ اسفند ۹۷، مجید نظری کندری در تاریخ ۲۳ اسفند ۹۷ و عباس محمدی در تاریخ ۲۲ فروردین ۹۸، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. آنها زیر شکنجه انشاهای بازجوها را امضا کردند. دیگر همه مردم با اعترافاتی که رژیم از زندانیان زیر شکنجه می گیرد آشنا هستند
این پنج نفر هر یک به دو بار اعدام و پنج سال حبس تعزیری محکوم شده اند: مهدی صالحی قلعه شاهرخی متولد 62 دختری هفت ساله دارد؛ محمد بسطامی متولد متولد 71 و متاهل است؛ مجید نظری کندری متولد 73 است؛ هادی کیانی متولد 69 و متاهل است؛ عباس محمدی متولد 70 و دارای دو فرزند است. بله هر یک از این جوانان به ۲ بار اعدام … محکوم شده اند
ایرانیان عزیز این جوانان برای همان آرزوهایی دستگیر شدند که همه ما بیش از چهل سال است برایشان مبارزه می کنیم: آرزوهایی مثل آزادی های فردی و سیاسی؛ شغل شرافتمندانه و یا بیمه بیکاری؛ شعار نه به اعدام و … این جوانان به دلیل چنین خواستهایی و اینکه علیه اختلاس های میلیاردی هستند محکوم به اعدام شده اند. آنها نه فقط برای نان خود، بلکه برای خوشبختی همه ایرانیان دست به تظاهرات علیه رژیم زدند. و حالا رژیم می خواهد برای ترساندن مردم آنها را قربانی کند. ما نباید بگذاریم. این کمپین را امضا کنید و به دست دوستان خود برسانید. تنها با جهانی کردن “نه به اعدام” می توانیم صدایمان را به گوش رژیم رسانده و دستش را از این جنایت کوتاه کنیم.
گزارشى از جلسه مسعود بهنود و شمس الواعظين در لندن
زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (۴)
زبان فارسى
“ضعيفه”، “خراب”، “غرغرو”، “پرحرف”، “شلخته”، “پتياره”، و خيلى از واژه هاى مشابه ديگر همه القابى هستند که براى زنان بکار برده مى شوند. در مقابل واژه هاى معدودى از اين نوع هستند که براى مردان بکار مى روند. طبيعى است در فرهنگ مرد سالار مرد که خراب نمى شود!
وقتى از فرهنگ صحبت مى کنيم نمى توانيم زبان و نقشى که در فرهنگ دارد و يا تاثيرى که از فرهنگ مى گيرد را ناديده بگيريم. نفوذ اين فرهنگ شوئينيستى را در زبان آنجا مى توان ديد که القابى به زن و يا مرد نسبت داده مى شود که نشان دهنده قدرتمندى مرد و ضعيفى و تحقير زن است. اين فرهنگ زبان سکسيستى و رسيستى عريانى دارد. به جکها و يا فحشهايش نگاه کنيد، همه آنها يا با تمسخر و توهين به زنان و يا به مليتهاى ديگر درست شده اند. هر زبانى آينه تبعيضات جامعه اى است که آن زبان را مورد استفاده قرار مى دهد. زبان فارسى هم در شرايط اجتماعى مردسالار، ضدزن و نژاد پرستانه رشد کرده است. نقشى که زبان فارسى در فرهنگ ايرانى بازى مى کند اين است که جايگاه زن را به عنوان يک انسان درجه دوم و يا جنس پست بعنوان يک نرم جا مى اندازد. ادامه خواندن زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (۴)
مرورى بر کتاب “سهم من” نوشته پرینوش صنيعى
سهم من، کتاب جذابى است با ٥٢٥ صفحه، که در بهار سال ١٣٨١ در ايران چاپ شده است.
کتاب با اين جملات شروع مىشود:
“هميشه از کارهاى پروانه تعجب مىکردم. اصلا به فکر آبروى آقاجونش نبود.”
اين تم يعنى آبرو، آبروى آقاجون و آبروى خانواده مرتب در کتاب تکرار مىشود. جابجا در شرايط زندگى که نويسنده به خوبى آنرا تشريح کرده مى توان فشار اين آبرودارى را بر روى او و بقيه خانواده احساس کرد. ادامه خواندن مرورى بر کتاب “سهم من” نوشته پرینوش صنيعى
بردگانى که صاحبانشان را مىزايند!
“… من بيچاره از ساعت ٨ صبح تا ٣ بعد ازظهر در يک آژانس مسکن کار مىکنم و با هزار جور آدم سروکله مىزنم. از ساعت ٣ بعد از ظهر تا ٩ شب هم در داروخانه کار مىکنم، قسمت لوازم بهداشتى-آرايشى. ….. ساعت ٩ از داروخانه بيرون مىآيم و در اين ترافيک تا برسم خانه ساعت ١٠، يا ده و نيم است. ديگر جنازهام مىرسد خانه، و تازه اين اول کار است. چون حالا تازه بايد شام شب و ناهار فردا را درست کنم، ظرفها را بشويم، خانه را مرتب کنم و شب ديروفت خسته و کوفته با اعصاب به همريخته به رختخواب بروم و بخوابم. مىدانيد خانم، من نمىخوابم که استراحت کرده باشم، مىخوابم فقط براى اينکه دوباره فردا صبح بيدار شوم و مشغول کار بشوم!
سوال: همسرتان چه نقشى در اين ميان دارد؟
– شوهرم …. هميشه دست بزن داشته و دارد، هميشه عصبى بوده و هست. توى اين سالها هزار بلا سرم آورده. … يک روز کار دارد، ده روز بيکار است، ولى صاحبخانه که اين حرفها حالىاش نيست. تازه پول سيگارش را هم من بايد بدهم. …. من تا ديروقت شب کار مىکنم و تازه شب هم چه خسته باشم و چه نباشم، چه بخواهم و چه نخواهم، بايد به ايشان سرويس جنسى هم بدهم! حالم از خودم به هم مىخورد. من حتى جمعهها هم شيفت کارى دارم!”
نوشته بالا بخشى از سخنان يک زن ايرانى است در پاسخ فهيمه خضرحيدرى، خبرنگار مجله زنان که در شماره ١١٢، شهريور ٨٣، در صفحات ١٨ و ١٩ چاپ شده است.
سخنان اين زن واقعيت زندگى زنان بشمارى در ايران است. زنانى که نه تنها بار گرداندن زندگى خانوادگى را به دوش مىکشند، بلکه برده کار خانگى و برده جنسى نيز هستند. با خواندن درددل اين زن بعضىها ممکن است بگويند: اينکه اين زن مجبور است در دو جا کار کند عجيب نيست خيلى از مردان در ايران مجبورند مثل اين زن در دو جا کار کنند تا خرج خانواده را تامين کنند. پاسخ من اين است که اين واقعيت دارد، واقعيتى تلخ که جمهورى اسلامى با به فقر کشاندن ميليونها انسان در ايران، آنرا به مردم تحميل کرده است. ولى چند تا از آن مردان دو شغله وقتى به خانه مىآيند مثل اين زن مجبورند خانه را نظافت کنند و يا آشپزى کنند؟ زنان چند تا از اين مردان دست بزن به روى شوهرشان دارند؟ چند تا از آن مردان حاضرند علىرغم ميل جنسى خود به همسرشان “سرويس جنسى” دهند؟ با اطمينان مىتوانم بگويم هيچ يک.
دو شغله بودن مردان در ايران از موقعيت صاحب و رئيس خانه بودنشان کم نمىکند. به هر حال قانون آنها را صاحب زنان و دخترانشان کرده است. و اين آنها هستند که علىرغم هر فشار و استثمارى که در خارج از خانه تحمل مىکنند، باز در خانه مىتوانند رئيس باشند و برده داشته باشند. آرى، نقش مرد در خانه علىرغم موقعيت اجتماعىاش متفاوت از نقش زن است. نقش استبدادى مرد در خانه کپى ديکتاتورى و استبداد حاکم بر جامعه است.
مىگويند دوران بردهدارى پايان يافته. اگر چنين است حرفهاى اين زن به جز بردگى چه چيزى را براى انسان تداعى مىکند؟ آيا بردگى را ماهيت رابطه که بىاختيارى زن و همهکاره بودن مرد است تعيين مىکند و يا بردگى را فقط بايد به رابطهاى گفت که يکى، ديگرى را در بازار مىخرد؟ اگر شرط خريد بردگى را مهر مىزند، خوب بازار خريد و فروش زنان به نام ازدواج دائم و يا موقت و با پرداخت مهريه و غيره هم که همچنان در ايران داير است. زنى که بيشترين خواستگار را دارد و خواستگارانش حاضر باشند بيشترين پول را برايش بدهند، يعنى هرچه بيشتر مهرش کنند، ارزشش در بازار بيشتر است. در دوران بردهدارى در غرب نيز بردهها قيمتهاى متفاوتى داشتند. آنکه درشتتر بود و قوىتر، گرانتر خريد و فروش مىشد.
از همه اين رسم و رسوم و قوانين و نگاههاى مذهبى و سنتى ضدزن مىگذرم. صحبتهاى اين زن نشان دهنده شرايطى است که جمهورى اسلامى فراهم کرده است تا زنان هرچه بيشتر تحت فشار قرار بگيرند. برخورد شوهر اين زن نشان مىدهد که گاهى انسانها تا چه حد مىتوانند از روابطشان مثلا همسرشان سواستفاده کنند. رفتار اين مرد سندى است بر درستى اين که جامعه و قانون و دولت بايد مراقب افراد جامعه باشند که حق و حقوقشان پايمال نشود. ولى متاسفانه جمهورى اسلامى شرايطى را فراهم کرده که بعضى از انسانها مثل شوهر اين زن از انسانيت تهى مىشوند و با نزديکانشان چنين مىکنند.
رابطه اين زن و شوهر را مىشود از زواياى متفاوتى نگاه کرد و برخورد غيرانسانى مرد را و چرائى آنرا تجزيه و تحليل کرد. اين رابطه مرا به ياد پرسشى انداخت که هراز چندگاهى ايرانىها از يکديگر مىپرسند که: چرا اغلب خانوادههاى ايرانى به محض اينکه به خارج مىآيند جدا مىشوند يا نسيم جدايى در رابطه شان شروع به وزيدن ميکند. کيست که دليل آنرا نداند؟ زنان در ايران حق طلاق و استقلال مالى ندارند وگرنه با چنين مردانى زندگى نميکنند. براى همين است که وقتى خود را در شرايطى مىبينند که از حق طلاق و استقلال اقتصادى برخوردارند، تلاش مىکنند از آن موقعيت برده وار رها شوند.
زندگى زنان ايران داستان نانوشته بردگانى است که صاحبانشان را مىزايند!
به اميد روزى که اين داستانها را جز در کتابهاى تاريخ نتوان خواند.
ادبيات زندان
ادبيات سرکوب يا ضدسرکوب
اخيرا چهار جلد کتاب توسط آقاى ايرج مصداقى زندانى مجاهد منتشر شده است که در رابطه با دوران زندان ايشان و “نقد” ديگر ادبيات زندان مىباشد. ايشان در کتابشان منکر صحت اطلاعات موجود در کتابهاى اکثر زندانيان سياسى شده و به ترور شخصيت نويسندگان آنها دست زدهاند. کتاب آقاى مصداقى و بعضى از نقدهايى که روى کتاب ايشان شد و پاسخهايى که ايشان به نقدهاى کتابشان دادند مملو از توهين، تحقير، فحاشى، محاکمه، بازجويى، تنفر و در يک کلام ترور شخصيت هستند! شايد شما خواننده اين سطور هم با اين نوشتهها روبرو شدهايد و با خواندن آنها به چرائى اين انزجارنامهها فکر کردهايد. از لفظ انزجارنامه تعجب نکنيد، در طى اين نوشته متوجه خواهيد شد که اينها نه تنها نقد و بررسى نيستند بلکه تنها انزجارنامههايى هستند که در زندان، زندانى را برايش تحت فشار قرار مىدادند. انزجارنامههايى که در دنياى آزاد و باز سياسى و دور از زندان و اختناق رژيم نوشته مىشوند. در اين نوشته من سعى دارم اين پديده را تا حدى باز کنم، به اين اميد که ادبيات زندان در همين نقطه سرکوب بايستد و از اين به بعد ادبياتى ضدسرکوب باشد. ادامه خواندن ادبيات زندان
پیشنهادی به زندانیان سابق
از آنجا که در این ماه، شهریور نوشتههای زندانیان سابق بیشتر خوانده میشود، دوست دارم تجربه و پیشنهادی را به زندانیان سابق و خانوادههایشان منتقل کنم.
من در زندان و پس از آزادی همیشه مشکلات جسمی مانند سردرد داشتم و متاسفانه دکترم در انگلیس نتوانست آنها را در کنار یکدیگر گذاشته و بطور سیستمیک آنها را بررسی کند. در نتیجه هر مشکلی را در خود بررسی کرد و با اینکه میدانست زندان بودم و شکنجه شدم، مرا برای عکس گرفتن از سرم به بیمارستان نفرستاد.
در هر صورت در سال 2012 در پی یک بیهوشی چند ساعته، به بیمارستان مراجعه کردم. آنها بلافاصله از سرم عکس گرفتند و گفتند که تومور مغزی دارم. یک سال است که عمل کردهام. ادامه خواندن پیشنهادی به زندانیان سابق
“بحث ممنوع”: ریشهیابی استبداد در اپوزیسیون ایرانی و امکانات برون رفت از آن
مقدمه:
رفتار سیاسی امروز ما و برخوردمان به مخالفان تصویر کوچکی از جامعهای را به نمایش میگذارد که ایدهآل ما است و برای آن مبارزه میکنیم. رفتار امروز گروههای اپوزیسیون خود گویای عملکرد این گروهها در صورت تصاحب قدرت سیاسی در ایران میباشد. سانسور به اشکال مختلف، حتی تهدید و ارعاب مخالف که امروز به بخشی از سیاست اپوزیسیون خارج از کشور بدل گشته است، خود آینهای است که جامعه آرمانی را که وعده میدهند در خود تبلور میدهد. عدم اعتماد مردم به اپوزیسیونی که خود در چرخه استبداد گرفتار مانده و آنچه خود در عمل به آن پایبند است تفاوتی با آنچه که علیهاش مبارزه میکند ندارد، نه تنها طبیعی که معقول به نظر میرسد. ادامه خواندن “بحث ممنوع”: ریشهیابی استبداد در اپوزیسیون ایرانی و امکانات برون رفت از آن