مصاحبه با فرخنده آشنا
فرخنده آشنا در سال ٥٤ يعنى از سن ١٣ سالگى کار کارگرى را در کارخانه داروسازى مِرک (اسوه) در تهران شروع کرد. وى تا سال ٦١ در مِرک کار مىکرد. دو سال اول يعنى تا سن ١٥ سالگى رسمى نبوده است و در نتيجه بيمه شامل حال او نمىشد. چرا که به خاطر سنش کارگر غيرقانونى محسوب مىشد. در دوره انقلاب، نماينده شوراى کارگران کارخانه بود. فرخنده آشنا سال ١٣٦١ دستگير و هشت سال در زندانهاى جمهورى اسلامى جزو مقاوم ترين هاى درون زندانهاى ايران بود. بعد از زندان به دنياى کار و کارگرى برگشت و در کارگاه توليدى لباس مشغول به کار شد. ايشان تلاش کرد که دوباره در کارخانههاى بزرگ مشغول کار شود ولى به دليل فيلترهايى که براى استخدام وجود داشت امکان پذير نبود. فرخنده در اين سالها به همراه کارگران پيشرو کارخانههاى مختلف منجمله جهانچيت و شادانپور براى پيشبرد حقوقشان فعاليت داشت. نقش فعال فرخنده آشنا در مبارزات کارگرى در بيش از دو دهه مبارزه از وى فعال کارگرى استثنايى ساخته است. چرا که در ايران مردسالار، داشتن نقش رهبرى عملى در مراکز کارگرى براى يک زن توانايى بالايى را مىطلبد. فرخنده توانسته است موانع سنتى و قانونى و فرهنگى در مقابل زنان را در هم شکسته و در محيط کار و زندگيش نقش فعالى بازى کند. دخالت هاى دوره اخير ايشان در مبارزات کارگرى سالهاى بعد از آزادى، او را براى بار دوم در معرض خطر قرار داد. درنتيجه در سال ٨٢ براى جلوگيرى از دستگيرى مجدد ناچار از ترک کشور شد.
نسرين پرواز: وضعيت کارخانهها در چند روز اخير متشنج بوده است. مىتوانيد در مورد چرائى اين اعتراضات توضيح دهيد؟
فرخنده آشنا: کارگران وضعيت اسفبارى دارند. ماهها حقوقشان را نمىدهند. کارخانهها را به بهانه ورشکستگى تعطيل مىکنند و کارگران هميشه در خطر اخراج هستند. کارگر کارخانه شيشه ميرال که چندين ماه است حقوق دريافت نکرده به آنچنان وضع استيصالى گرفتار آمده که دست به خودکشى مىزند. رگ دست و گردنش را مىزند و يا کارگر ديگرى خود را به آتش مىکشد. اينها تازه نيست. چندين سال است اينگونه اخبار کارگرى را مىشنويم. کارگرانِ به ستوه آمده به جاى آنکه آستين بالا بزنند و خود را از اين مرگ تدريجى نجات دهند دست به مرگ خويشاند. بيکارى يک کارگر و يا ماهها حقوق نگرفتن او يعنى از هم پاشيدن يک خانواده کارگرى، يعنى نابسامانى کودکان، بىخانهمانى، طلاق، خودکشى و هزاران مصيبت ديگر. اين شرح حال کارگر کارکن است واى به حال کارگر بيکار.
مسئله اين است که چه پروسهاى طى شده که کارگر به اين وضع استيصال افتاده؟ سالهاست که اين ستم و بىحقوقى که رژيم اعمال مىکند نه تنها کل جامعه را بلکه بيشتر از همه دامن کارگر را گرفته است. اکنون کارفرمايان آنقدر گستاخ شدهاند که به کارگران مىگويند اين مقدار براى بازخريدت مىدهيم اگر نمىخواهى برو شکايت کن. بعد از ٢٠ سال، ١٥ سال، ١٠ سال اين نتيجه کار کارگر است. خيلىها همين را هم نمىگويند و ماههاست کارگران زيادى بىحقوق و سرگردان هستند.
نسرين پرواز: قراداد کار موقت چه نقشى در زندگى و وضعيت کارگران بازى مىکند؟
فرخنده آشنا: در حال حاضر قراردادهاى موقت در جامعه ما تبديل به نرم بازار کار شده است. کار موقت يک ناامنى و يک نابسامانى دائمى اقتصادى و روانى براى کارگر بوجود مىآورد. کارگر در شرايطى کار مىکند که زير پايش قرص و محکم نيست، بايد آرام گام بردارد، صدايش بلند نشود. قراردادهاى موقت در بين کارگران شکاف ايجاد مىکند. کارگران کار و شرايط يکسان دارند اما با برخوردى دوگانه روبرو هستند، چرا که بعضىها کارکنان رسمى و بخش عظيمى کارکنان قراردادى هستند. وقتى کارخانهاى اعلام ورشکستگى مىکند کارگران قراردادى در صف مقدم اخراج قرار مىگيرند. اين شرايط تبعيضاتى را بين کارگران ايجاد نموده و گاهى آنها را در مقابل يکديگر قرار مىدهد. اينها موانعى است که کارگران با آن روبرو هستند و بايد با آن برخورد کنند. مسئله قرارداد موقت در کل جامعه يک معضل است. قرارداد موقت همان ناامنى شغلى است که گريبان جامعه را گرفته است و ميفشارد. اولين قدمى که کارگر براى تشکليابى خود بردارد بلافاصله آنرا با حربه بيکارسازى کارگران پيشرو با شکست مواجه خواهد نمود. از اينروست که همه کارگران بايد برچيدهشدن قراردادهاى موقت را در راس مطالبات خود قرار دهند.
رژيم قرارداد موقت را بعنوان يک قانون در جامعه دارد جا مىاندازند. علت اينگونه پيشروى سرمايهداران و دولت بر عليه کارگران، عدم وجود تشکل و انسجام کارگرى است. در برخورد با اين مسئله طرف حساب کارگران خود دولت است و قانون قرارداد موقت. طرف حساب کاملا واضح است قرارداد موقت درست آن وزنهاى است که به پاى کارگر بسته شده و سنگينىاش را بر زندگى و مبارزه کارگر تحميل کرده است. در عين حال قرارداد موقت مىتواند پرچم اعتراض سراسرى کارگران بشود. اعتراض بر سر قرارداد موقت يک امتياز بزرگ براى کارگران دارد و آن اينکه مبارزه را از محدوده کارخانه و پراکنده درمىآورد، توان اجتماعى به آن مىدهد، مورد حمايت جامعه قرار مىگيرد و هويت اجتماعى مىيابد. اين ظرف مبارزاتى مناسبى است که بالقوه نيروى اعتراضى خود را دارد. در يک حرکت سراسرى نياز به هماهنگى است و به دنبال ايجاد اين هماهنگى رهبران کارگرى يکديگر را پيدا مىکنند. و مهم اينکه رهبران اعتراضات کارگرى به جامعه شناسانده مىشوند. و جنبش کارگرى در درون خودش به اتحاد و انسجام دست ميابد و مبارزه کارگر روى غلطکى که بايد مىافتد. از اين مبارزات پراکنده و خودبخودى و بىبرنامه در مىآيد. هدايت جنبشهاى گوناگون اجتماعى مثل دفاع از آزادى زندانى سياسى، دفاع از آزادى قلم و بيان، دفاع از تشکلهاى تودهاى، دفاع از حقوق کودک، دفاع از برابرى زن و مرد بدست طبقه کارگر مىافتد. طبقه کارگر تنها با اتکا به تشکلش، با اتکا به اتحادش و با اتکا به سراسرى بودنش در تمام عرصههاى مبارزه مىتواند دخالتگر باشد. تنها در چنان شرايط متفاوت مىتواند در قامت صاحب نيروى کار، صاحب توليد و در نهايت صاحب جامعه اعلام وجود کند.
نسرين پرواز: نقش تشکلهاى کارگرى در حال حاضر چيست؟
فرخنده آشنا: کارگران هميشه حتى بدون وجود تشکلهاى متعارف و قانونى در کشمشهاى روزمره خويش با کارفرمايان سنتهايى را در مبارزه دارند که در شرايطهاى دشوار در کارخانهها بکار مىگيرند. يکى از آنها مجمع عمومى است که تصميم جمعى کارگران را متبلور مىنمايد. با حضور جمعى، با راى و نظر جمعى تصميم مىگيرند. رژيم سالهاست با سرکوب کارگران و انحلال تشکلهاى کارگرى، تشکلهاى دستساز خود مانند شوراهاى اسلامى، خانه کارگر، شوراهاى عالى صنفى را به کارگران تحميل کرده است. اين تشکلها چالههاى انحرافى براى کارگران هستند و آنها را از ورود به جاده منافعشان بازداشتهاند. اينها نهادهاى دستساز دولتى و يا بقول خود کارگران وکلاى سرمايه و دولت هستند. ٢٥ سال، يک ربع قرن عملکرد اينها جز دفاع از دولت و سرمايهداران نبوده و نيست. درچنين شرايطى است که کارگر وقتى هيچ ابزار دفاعى در اجتماع ندارد خودش را به آتش مىکشد. هر نگرشى که بخواهد با ناديدن گرفتن دخالت مستقيم کارگران در حرکتهايشان، در خواستهها و انتخاب نمايندگانشان، نقش کارگران را نفى کنند، در بهترين حالت به شکلگيرى تشکلهايى از بالاى سر کارگران منجر خواهند شد.
ابتدا شوراهاى اسلامى را بايد از کارخانهها بيرون انداخت. کارگران بايد مسئلهشان و تکليفشان را با اين نهادهاى دستساز و مهار کننده اعتراضات کارگرى يک بار براى هميشه روشن کنند. استمدادخواهى از دستگاههاى عريض و طويل رژيم، قوه قضائيه، فرماندارى، تامين استان، وزارت کار و … دردى از کارگر را دوا نخواهد کرد. به يارى آنها نبايد چشم دوخت. کارگران حتى در حال دفاع از معشيت خود هم نيستند. از آن هم عقبتر رانده شدهاند. ماههاست حقوق نگرفتهاند. بين مرگ تدريجى و مرگ زودهنگام بدست خودشان هستند. مرگ چيزى است که در کمين کارگران نشسته است. چند سال است که مسئله حقوقهاى معوقه در جريان است و کارگران زيادى در مورد آن اعتراض کردهاند و همچنان در حال اعتراض هستند. اگر همين مسئله حقوقهاى معوقه و مبارزاتى که کارگران حول آن داشتهاند را در نظر بگيريم، يک سرى سوال برايمان طرح مىشود: چرا اين اعتراضات پراکنده کارگران داراى جنبش باهويتى نگشته است؟ چرا چنين مطالبهاى که حق طبقه کارگر است و مورد قبول جامعه است، حمايت گسترده اجتماعى را بدست نياورده است؟ چرا کارگران در همبستگى و حمايت يکديگر در کارخانههاى مختلف، تا اين حد ضعيف هستند. چرا رهبران کارگرى گمنام هستند؟ به اخبار مربوط به حقوق معوقه کارگران در همين يک ماهه خرداد ماه نگاه کنيد عمق فاجعه را درخواهيد يافت. چه بايد کرد؟ چگونه مىتوان از اين ورطه هولناک بهدر آمد؟
کارگران در درجه اول به يک سازماندهى بسيار قوى در محيط کاريشان، ابتدا در کارخانههايشان نياز دارند. اين اولين قدم در کارخانه عملى است. ابتدا گوش انجمن اسلامىها را بايد بگيرند و فرياد بزنند يک ربع قرن است ما را برده سرمايهدار کردهايد و به بيراهه بردهايد، به سنگرهاى عقبتر راندهايد، رسيدهايم به مرگ، به مرگ خويش. کارگران نبايد به رژيم اجازه دهند در امور مربوط به سازماندهىشان دخالت کنند. کارگران مىتوانند اعلام مجمع عمومى در کارخانه کنند. نمايندگان مورد اعتماد خود را پيدا کنند. موضوع نمايندگى هم مىتواند گرفتن حقوق معوقه و يا مبارزه با قانون قراردادهاى موقت کار باشد. کارگران بايد مانند همان سالهاى اول قيام با ابتکار خودشان براى کسب حقوقشان اقدام کنند. با کارخانههاى ديگر ارتباط برقرار کنند. خودشان را در ابعاد وسيعترى سازمان دهند. با کارخانههايى هم که مسئله حقوق معوقه ندارند ارتباط برقرار کنند. مسئله قراردادهاى موقت حالا مسئله همه کارخانههاست. از آنها بخواهند حمايتشان کنند. نياز به پشتيبانى همه کارگران است. به هر شيوهاى که مىتوانند بايد پشتيبانى يکديگر را بدست آورند. کارخانههايى که در محلههاى کارگرى واقعند از اهالى محله حمايت بگيرند. خانوادههايشان را بسيج کنند. آنها را نيز با خود همراه کنند.
نسرين پرواز: قدمهاى عملى حمايت و پشتيبانى از مبارزات کارگران در بين کارگران و کلا مردم چيست؟
فرخنده آشنا: وقتى کارگران به خيابانها مىريزند حواسشان بايد به اين باشد که چطور مىخواهند اخبارش را به بيرون بفرستند. مثلا وقتى کارگران کارخانه شيشه ميرال به خيابان مىريزند و جاده را مىبندند، کارگران کارخانههاى ديگر که از همان خيابان مىگذرند آنها را مىبينند. کارگران مىتوانند از سرويسها پياده شوند و با آنها همدردى کنند. و يا خود کارگران شيشه ميرال مىتوانند جلوى سرويسهاى کارخانههاى ويتانا، صنايع فلزى، ايران خودرو، مينو و جوراب استارلات و غيره را که از جلوى تحصن آنها مىگذرند بگيرند و از آنها بخواهند که در پشتيبانى با آنها چند دقيقه در کنار آنها بايستند.
مسئله اين است که وقتى کارگران از کارخانه بيرون مىآيند بايد بدانند که با چه اهدافى اعتراض را شروع مىکنند و چکار بايد بکنند. اين مهم است که کارگر بداند که بايد خود را سازماندهى کند و به دنبال جلب حمايت باشد. بايد اعتراضش را به جامعه منتقل کند و حمايت آنها را طلب کند. ابتدا مىشود گفت ده دقيقه در کنار کارگران اعتصابى بايستيد، ده دقيقه دير به سر کار برويد. در اين ده دقيقه کارگران يکديگر را مىيابند و از هم ياد مىگيرند. بعدها مىشود اين حمايتها را از چند دقيقه به همبستگى و حمايت کامل رشد داد.
اگر کارگران به ضرورت همبستگى برسند و کلا جلب حمايت بقيه کارگران برايشان مهم باشد، همزمان با شروع هر حرکتى راههاى آنرا هم پيدا خواهند کرد. نمايندگان و يا افرادى که از خود کارگران هستند مىتوانند به کارخانههايى که حقوق معوقه ندارند بروند و صندوق بچرخانند و کمک جمع کنند. به جلوى دانشگاهها بروند، پيش دانشجويان بروند، به ميادين مرکزى شهرها، به کارخانهها و ادارات بروند و صندوق کمک مالى براى کارگرانى که مسئله حقوق معوقه دارند بچرخانند و از هر کسى تقاضاى حمايت و کمک کنند. وقتى در عمل دنبال اين کارها بروند به ابتکارهاى جالب ديگر مىرسند. اين کار باعث مىشود که يک فشار روانى روى جامعه بيايد و مردم هم به اعتراض بلند شوند که چرا حقوق کارگران را نمىدهيد.
اين کار يعنى جلب حمايت و همبستگى در بين کارگران را در خارج از کشور هم مىشود دنبال کرد. چطور وقتى زلزله مىشود پول براى زلزلهزدگان جمع مىشود؟ خوب مىشود براى کارگرانى که حقوق دريافت نمىکنند در اينجا هم پول جمع کرد. آنها هم خرج زندگى و کرايه خانه دارند و بايد آنرا تاميين کنند، مثل زلزلهزده و سيلزده. اين کارها يک همبستگى در بين مردم ايجاد مىکند و باعث مىشود که مردم به مسائلى که در جامعه مىگذرد فکر کنند و احساس مسئوليت پيدا کنند. کارگران هم مىدانند که برخى نزديک دو سال است که حقوقشان را دريافت نکردهاند. بعضى کارخانهها حقوق را مىدهند پول اضافهکارى را نمىدهند مىگويند پول نداريم.
در قدم اول کارگران اين اعتراض و سازماندهى را بايد از کف کارخانه خودشان شروع کنند. اينکه اين سازمان هست و يا آن تشکل هست، اين نگاه به بالا داشتن است و کارگر را منفعل مىکند. در هر کارخانهاى صدتا کارگر مىتوانند شوراهاى اسلامى را از کارخانه بيرون کنند تا بتوانند اين نهادها را تا بالا بزنند. کسى که مىگويد از بالا شروع کنيم اينها از کارگرها و تشکل و سازماندهىشان مىترسند. کارگرى که نتواند شوراى اسلامى را از کارخانه بيرون کند نمىتواند رژيم را سرنگون کند و سيستم را هم از هم بپاشد. البته امکان اين هست که دوباره از کارگران استفاده شود که رژيم را سرنگون کنند و يک رژيم ديگر سر کار بياورند. کارگران بايد خودشان را سازماندهى کنند و براى منافعشان فعاليت کنند. وگرنه شرايطشان تغيير نخواهد کرد.
دومين مرحله اين است که کارخانههاى مختلف با هم ارتباط برقرار کنند. آنهايى که حقوقهاى معوقه دارند حول آن متشکل بشوند. مسئله مشترک دارند بايد دنبال راه حل مشترک بگردند. بعد حمايت کل کارگران را جلب کنند. هرچقدر هم يک کارخانه تشکل قوى داشته باشد اگر در ارتباط با کارخانههاى ديگر نباشد و حمايت آنها را نداشته باشد، رژيم مىتواند آنرا سرکوب کند. اين مبارزات پراکنده خيلى به ضرر کارگران است. چرا که اعتراض بدون دستآورد باعث سرخوردگى آنها مىشود. پس قدم اول شروع هر اعتراضى بايد جلب همراهى کارگران ديگر باشد. کارگرانى که در اين ماه در مورد بىحقوقى خود اعتراض کردند ٣٠٠٠ نفر بودند اينها با همسرانشان مىشوند ٦٠٠٠ نفر. تازه خانوادههاى کارگرى کمتر از ٤ نفر نيستند. اين چند هزار نفر اگر در يک روز مشخص جلوى مجلس جمع شوند و تعداد کمى از مردم از آنها حمايت کنند حدود ١٠٠٠٠ نفر بشوند رعشه مرگ به جان رژيم مىافتد. چنين حرکت منسجم و متحدى را با دهها حرکت پراکنده در کارخانه و يا جلوى کارخانه مقايسه کنيد. آن حرکتهاى پراکنده را به راحتى سرکوب مىکنند. در صورتى که نمىتوانند ١٠٠٠٠ نفر را جلوى مجلس به باتوم بزنند.
نسرين پرواز: اگر به جامعه ايران بطور کلى نگاه کنيم مىبينيم مثل دريايى متلاطم مىماند که جنبشهاى متفاوت در مبارزهشان با رژيم موجهاى بزرگ و کوچکى را مىسازند. جريانات راست و چپ زيادى نيز وجود دارند که هر يک بنابر نزديکى خود به اين امواج سعى در سوار شدن بر اين موجها هستند. براى مثال جرياناتى سعى در رهبرى مبارزات کارگرى دارند، جرياناتى دنبال آزادى گنجى هستند، جرياناتى از ترس مردم و براى راحت شدن از دست رژيم دست به دامن آمريکا شدهاند. اينطور که به نظر مىرسد جريانات نقش تعيين کنندهاى در سازماندهى اين موجها ندارند. در رابطه با مبارزات طبقه کارگر بطور خاص چه گرايشهايى ميتوان گفت وجود دارند و چه نقشى بازى مىکنند؟ آيا جريانى در صدد قوى کردن طبقه کارگر براى ايجاد يک جنبش اجتماعى قدرتمند وجود دارد يا نه؟
فرخنده آشنا: گرايشات و سنتهاى مختلفى در بين فعالين کارگرى و همينطور در بين محافل و جمعها و جريانات کمونيستى و کلا چپ وجود دارند:
– کسانى هستند که هنوز نگاهشان به بالاست. هنوز به رژيم اميد دارند.
– کسانى که نگاهشان به تشکلهاى صنفى و يا غيرسياسى که تغييرات بنيادى نمىخواهند است. اينها بدون دنبال کردن حقوق مدنى و دمکراتيک جامعه دنبال يک تومان خودشان هستند. مسائل اجتماعى مثل آزادىها مسئلهشان نيست.
– گرايش ديگرى وجود دارد که شعارهاى تند و تيز مىدهد ولى هدفمند دست به کارى نمىزند. اين گرايش است که کارگر را به خيابان مىآورد ولى قادر نيست او را متشکل کند. اين نوع مبارزه در نهايت کارگر را پاسيو مىکند. چرا که کارگر را با ضرورت تشکل و اتحاد روبرو نمىکند.
– گرايش ديگرى نيز هست که با شعار دهن پرکن اينکه حزب طبقه کارگر وجود دارد، عملا مانع از پا گرفتن تشکل کارگرى مىشود. اين گرايش مانع از آن است که کارگر موقعيت اجتماعى و رهبرى اجتماعى پيدا کند، چون کارگر را براى کسب قدرت خود ميخواهد. اين گرايش با شعار انقلاب انقلاب و تهييج مقطعى کارگر مانع از تاکيد کارگرى بر ايجاد تشکل خود و گردآورى نيرو به دور جنبش خود است.
– گرايشى که سياست درستى ارائه مىدهد ولى هنوز قادر نشده مبارزه اجتماعى کارگر را سازمان دهد.
مسئله اين است که طبقه کارگر بايد متشکل شود وگرنه نمىتواند منافعش را پيش ببرد. تشکل طبقه کارگر بايد در بستر مبارزه اجتماعى بازتاب پيدا کند. تشکل، در سازماندهى مبارزات کارگران نقش مهمى دارد. در حال حاضر کارگران نه منسجم هستند و نه آگاهند و به خاطر همين تاثيرى نيز روى مبارزات مردم ندارند. اگر کارگران تشکل خود را درست کنند وضعشان به کلى تغيير خواهد کرد. قدرت پيدا خواهند کرد. کارگران بايد دخالت گر باشند. تشکل بيرون کارخانه پيشروها را جمع مىکند. و اين پيشروها نمىتوانند رابطه ارگانيکى با بقيه کارگران برقرار کنند. تشکل کارگرى بايد در کارخانه شکل بگيرد و تمام کارگران را حول مسائلشان فعال کند.
بعضىها فکر مىکنند مىتوانند تشکلهاى مستقل کارگرى را در خارج از کارخانهها درست کنند و بعد کارگران را جذب کنند. اين عملى نيست و اين روندى است که به جايى نمىرسد. چنين تشکلهايى که امروزه طرح شده حاصل شرايط خاص ايران است. شايد چنين تشکلهايى در رابطه با جنبشهاى ديگر مثل زنان و يا دانشجويى موفق باشد ولى در رابطه با طبقه کارگر کارساز نيست. تشکلى مثل تشکل زنان مىتواند در خارج از محيطهاى کارى زنان شکل بگيرد. چرا که براى آزادى و برابرى زنان مبارزه مىکند و همه زنان را در بر مىگيرد. ولى کارگر بايد از محيط کارى خودش شروع کند. مسئله اين است که مبارزه کارگر مخفى نيست و نمىتواند مخفى باشد. کارگر مجبور است بلند شود و اعتراض کند. کارگر معترض شناخته شده است، هم براى رژيم و هم براى کارگران! کارگر مجبور است دست از کار بکشد تا حرفش را پيش ببرد. در واقع تنها اعمال قدرت کارگر بر رژيم و سرمايه همين دست از کار کشيدن است. ولى کارگر تنها و يا کارگران يک کارخانه را به راحتى مىتوانند سرکوب کنند. کارگران پراکنده قدرتى ندارند، مبارزات پراکنده نيز بىفايده است. مهمترين کارى که کارگران بايد انجام دهند ايجاد تشکل در هر کارخانه و رابطه با کارخانههاى ديگر است. در واقع ارتباط اين تشکلها با يکديگر براى سازماندهى اعتراضاتشان است که مىتواند در دفاع از حقوق کارگران موفق شود. مشکل شرايط امروزى اين است که کارگر در دفاع از نان شب خود است و چنين شرايطى کسب آگاهى را دشوار مىکند. اين شرايط را بايد هرچه زودتر تغيير داد. و تغيير اين شرايط پروسهاى است که در آن کارگران وارد يک مبارزه دستهجمعى حول دريافت حقوق معوقه و لغو قراردادهاى موقت و خواست استخدام دائمى باشد. اين پروسه مىتواند پروسه متشکل شدن کارگران در کارخانههايشان و کارخانهها با يکديگر باشد.
رفیق فرخنده شما درک عمیق و درست از جنبش کارگری و سازماندهی آن دارید .
حال نسرین روزا وحمید آقا چطور است .
من علیرضا هستم و این شماره من .
اگر توانستید یک تماس با من بگیرید.5147035225 کانادا .