گفتگوی نوشین شاهرخی با نسرین پرواز
در رابطه با دادگاه دههی خونین که در ماه مه در لندن برگزار گردید، نگاههای متفاوتی وجود دارد. نسرین پرواز که خود هشت سالی را در دههی شصت در زندانهای حکومت اسلامی گذرانده در این تریبونال شرکت نکرده است.
دو “نه” متناقض
از نظر نسرین هنوز نمیتوان بازتاب همهجانبهای از این دادگاه ارائه داد، چراکه ادامهی دادگاه قرار است در لاهه برگزار شود. اما در مورد فشاری که این دادگاه بر جمهوری اسلامی میتواند وارد سازد نسرین در دو قطب طبقاتی به آن میپردازد.
نسرین: “اینکه این دادگاه چه فشاری بر جمهوری اسلامی میتواند بیاورد به این بر میگردد که خودش را در کدام قطب و یا نیروی فشاری که در حال حاضر بر جمهوری اسلامی وجود دارد، تعریف میکند. در حال حاضر نیروهای متفاوت ایرانی و بینالمللی علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکنند ولی همه این مبارزات ضد رژیمی را میتوان در دو قطب نهایتا متضاد تعریف کرد. به زبان دیگر جمهوری اسلامی با دو تا “نه” روبرو است. یکی از این “نه”ها در سطح جهانی و به رهبری آمریکا و غرب است. “نه” دیگر در ایران و توسط کارگر و مردم زحمتکشی است که جمهوری اسلامی را نمیخواهند. ما هر روزه شاهد تلاش هر دو این “نه”ها هستیم. آنچه که در رابطه با “نه” اولی در حال حاضر بارز است این است که آمریکا و غرب به بهانه اینکه جمهوری اسلامی سعی دارد بمب اتمی درست کند، میخواهند با فشار تحریم اقتصادی به مردم و آمادهسازی اذهان عمومی شرایط تغییر رژیم در ایران را آماده کنند. البته فشار تحریم اقتصادی غرب روی مردمی است که جمهوری اسلامی را نمیخواهند و این تحریمها در موارد بسیاری حتی توان تأمین حداقل زندگی را از این مردم سلب کرده است. از نمودهای “نه” داخل ایران، سی و سه سال تلاش طبقه کارگر برای متشکل شدن و شورشهای خودجوشی است که هر از گاهی اینجا و آنجا جرقه میزنند. اینکه این دادگاه چه فشاری بر جمهوری اسلامی میتواند وارد بیاورد، به این برمیگردد که تریبونال خود را در رابطه با کدام یک از این “نه”ها و یا فشارهای موجود تعریف میکند.”
تریبونال و جهت سیاسی آن؟
نسرین تریبونال را در شکل یک کمپین تبلیغاتی ابزاری برای فشار به جمهوری اسلامی میبیند.
نسرین: “مسئله این است که قرار است چه استفادهای از این دادگاه و بوسیله چه کسانی این استفاده صورت بگیرد. در رابطه با جمهوری اسلامی این فقط چپها و کمونیستها نیستند که میگویند جمهوری اسلامی باید برود، ناتو و غرب هم در تلاشند که ایران را هم مثل لیبی و سوریه کنند. همه نیروهای طرفدار غرب؛ از چپ تا راست در حال آلترناتیوسازی بر متن فشار آمریکا و غرب به جمهوری اسلامی هستند. از اینرو هر فعالیت ضدرژیمی باید مشخص کند که در کدام سمت قرار دارد. در این شرایط که غرب با تحریم اقتصادی فشار روی مردم در ایران را چند برابر کرده، و تهدید نظامی میکند آیا تریبونال هم با نیروهایی است که به امید آمریکا و غرب در حال آلترناتیوسازی هستند و یا در جبهه متضاد با آنها قرار دارد؟ متاسفانه در حال حاضر در ایران طبقه کارگر متشکل نیست و جنبش مستقلی که با انداختن رژیم قدرت بگیرد وجود ندارد. تنها بدیل آماده و حاضر در صحنه آمریکا و ناتو است. در متن این شرایط است که تریبونال برگزار میشود. مردم حق دارند بپرسند این دادگاه و فشار بر جمهوری اسلامی به نفع کدام نیرو سازماندهی شده است؟ به نفع غرب که با اسم رمز حقوق بشر و دمکراسی جوامع را ویران میکنند کار میکند و یا برای آزادی و برابری مردمی که با هر اعتراضی راهی زندان و چوبههای دار میشوند؟”
حقانیت به سیستم جهانی
نسرین نقش تریبونال را در کارکرد سیستم سرمایهداری جهانی به چالش میگیرد.
نسرین: “در تریبونال، نمایش شکنجه و سرکوب برای قضاوت به ارگانهایی ارائه میشود که معیار قضاوتشان را سرمایه جهانی تعیین میکند. ارگانهایی که ابرقدرتها برای استفاده خود درست کردهاند. حرکتهایی مثل تریبونال اتفاقا از آنجا که صدایی متفاوت و از طرف بازماندگان خشونت دولتی در این سیستم جهانی است، به نوعی به این سیستم حقانیت میدهند. و این خطرناکی این نوع حرکتها است. چرا که بخشی از بورژوازی میتواند با اتکا به چنین نمایشهایی بخش دیگر بورژوازی را محکوم کرده و آلترناتیو خودش را که در هر حال برای بقای این سیستم جهانی است به کرسی بنشاند. خطرناکی این نوع حرکتها اینجاست که بخشی از واقعیت را میگویند، و آن اینکه جمهوری اسلامی در این سی ساله چه جنایاتی کرده است. همه واقعیت را نمیگویند و آن اینکه این رژیم محصول کمک و حمایت دولتهای غربی از نیروهای مرتجع در مقابل نیروهای چپ و مترقی بود. امری که امروز هم در منطقه شاهد آن هستیم اینکه چگونه این دولتها با اشکال مختلف و با نامهایی عوامفریبانه چون “دخالت بشر دوستانه” تلاش در مهندسی انقلابات مردمی و انتقال قدرت به اپوزسیون مرتجع و ضدمردمی هوادار خود هستند.
امروز انواع “رژیم جمهوری اسلامی باید برود” وجود دارد که با هم فرق دارند. آمریکا و ناتو میگویند جمهوری اسلامی را باید مانند عراق و لیبی و سوریه زد تا رژیم مورد علاقهشان را بیاورند.”
سرکوب و بقای سرمایه
نسرین سرکوب اپوزیسیون در ایران را برای تثبیت قدرت یک ضرورت میبیند.
نسرین: “بورژوازی ایران سعی میکند اعدامهای سه دهه گذشته را در رابطه با خشونت رژیم توضیح دهد، سعی میکند ضرورت این اعدامها را برای بقای شرایط مناسب سرمایه پنهان کند. این وظیفه ماست که نشان دهیم این یک ضرورت سیاسی ـ اقتصادی برای تثبیت قدرت در این دوره از تاریخ بود و فرقی نمیکرد چه بخشی از بورژوازی در رأس باشد، برای پیشبرد منافعشان کم و بیش به همین شدت سرکوب میکردند. یک وجه قضیه نداشتن حافظه تاریخی است که باعث میشود امثال موسوی نه تنها از به دادگاه کشیده شدن نترسند بلکه هنوز خودشان را کاندید قدرت کنند، وجه دیگر این است که سرکوبها ریشهیابی نمیشوند و در نتیجه علت آنها که سیستم سرمایهداری است همچنان باقی میماند. بخشی از بورژوازی که دستش کمتر خونین است جای بخش دیگر را میگیرد و اگر دوباره لازم شد همان سرکوب را انجام میدهد. در این پروسه قربانیان وسیله دست به دست شدن قدرت بورژوازی را فراهم میکنند.”
نسرین این دادگاه را یک کارزار سیاسی افشاگرانه میداند، اما آنرا مثبت ارزیابی نمیکند.
نسرین: “اما هر افشاگری علیه رژیم الزاما به نفع عدالتخواهی و آزادیخواهی در جامعه نمیرود. اقدامات افشاگرانه این چنینی مجاهدین و سلطنت طلبان کم نیست، اما چرا کار سیاسی آنها علیه جمهوری اسلامی باید مورد حمایت من نوعی باشد؟ اینها کار سیاسی بلوکهای سیاسی معینی در درون اپوزیسیون است و اهداف سیاسی ویژهای را هم تعقیب میکنند، که آن اهداف در افق سیاسی من جایی ندارد، یا علیه باورهای سیاسی امثال من است.”
با پشتوانه غرب
نسرین تریبونال را جدا از فعالیتهای سیاسی که در رابطه با ایران در جریان است نمیبیند.
نسرین: “این دادگاه از جمله آکسیونهای سیاسی است که در بستر فضایی که آمریکا و ناتو و متحدین منطقهایشان در رابطه با جمهوری اسلامی ایجاد کردهاند راه افتاده است. شبیه کنفرانسها و سمینارهایی که در عرض چند ماه گذشته در بین نیروهای راست و چپ هوادار دخالت آمریکا در ایران اوج گرفته است. طبیعتا این دادگاه نیز مثل همان کنفرانسها مورد حمایت بخشی از اپوزیسیون است که با پشتوانه غرب مشغول تدارک آلترناتیو برای جامعه ایران هستند.”
نه به سیستم سرمایهداری
نسرین مبارزه برای دمکراسی پارلمانی را راهحلی برای رفع مشکلات طبقه پایین جامعهی ایران نمیبیند و رهایی زحمتکشان را در رهایی از سیستم سرمایه میبیند. (چند و چون دست یافتن به این رهایی ـ آنهم بدون گذار از دمکراسی ـ برای من به عنوان گفتگوکننده ملموس نیست. اما چون آلترناتیو سوسیالیسم در ایران و امکان دستیابی به آن در این گفتگو نمیگنجد، از این مقوله میگذریم).
نسرین: “در ایران دو نوع افق سیاسی در مقابل مبارزه مردم است. یکی از آنها که توسط طرفداران غرب صورت میگیرد نامش را دمکراسیخواهی میگذارند. دمکراسی یعنی سیستم سرمایهداری که با پارلمان اداره میشود. و در آن تمام بخشهای بورژوازی به میزان پولی که دارند و خرج تبلیغات خود میکنند از حق انتخاب شدن استفاده میکنند. در جامعه ایران نیز اقشار مختلف بورژوازی خواهان دمکراسی هستند. چرا که بوسیله آن حق شرکت در پارلمان را که اکنون با وجود ولایت فقیه و سایر نهادهای کنترلی تحت امرش از آنها سلب شده بدست میآورند. افق سیاسی دیگری هم در سیاست ایران هست که بطور کلی رهایی از نکبت این سیستم و دستیابی به آزادی میباشد، که البته مسیرش از دمکراسی خواهی مورد علاقه نیروهای طبقه بالای جامعه و دولتهای غربی متفاوت است.
مبارزه برای آزادی توسط کارگر و زحمتکشی صورت میگیرد که با تغییر رژیم و یا بوجود آمدن پارلمانی که همه بخشهای بورژوازی را در بربگیرد، وضع زندگیش تغییر نخواهد کرد. در نتیجه پروسه آزادی ایران از پروسه “دمکراسیخواهی” نمیگذرد. چرا که آزادی و رفاه کارگران و زحمتکشان در دمکراسی بورژوایی ممکن نیست.”
تعیین آغاز سرکوب
نسرین همچنین به دلایلی اشاره میکند که چرا بیشتر تأکید بر کشتار سال 67 است تا دههی شصت.
نسرین: “نکتهای که به نظر من بسیار حائز اهمیت است این است که اگر توجه کنید برای هر جریانی در ایران جنایات رژیم از زمانی شروع میشود که نیروهای خودشان قربانیان قتل عامها و جنایتها شدند. کمتر جریانی آنرا از سینما رکس میبیند و یا جنایات رژیم کنونی را در ادامه جنایات رژیم سابق میبیند. کمتر جریانی کشتار زنان شهر نو و بعد هم اعدامهای عناصر رژیم سابق را از اولین جنایات این رژیم اسم میبرد. به هر حال تعریف و ترسیم تاریخ امری طبقاتی و کاملا سیاسی است. برای همین هم است که امثال گنجی که این رژیم را ساختند به محض بیرون آمدن از ایران جایزههای کلان دریافت میکنند و بلندگوهای متفاوت در اختیارشان گذاشته میشود. اینکه چند سال زندان بوده وسیلهای میشود که تبدیلش کنند به یک شخصیت قهرمان و بینالمللی، چرا که تضادی بین نگاه و فعالیت گنجی با بورژوازی بینالمللی و یا اپوزیسیون بورژوایی ایرانی نیست. این تنها گنجی نیست که در عرصه جهانی مورد محبت قرار میگیرد، هستند کسان دیگری که از مسئولین سرکوبهای دهه 60 بودند و امروز سخنگو شدهاند. متاسفانه اپوزیسیون آزادیخواه و سوسیالیست ایران هم نتوانسته تاریخ درستی از دوران شاه و جمهوری اسلامی ارائه دهد. برای همین بخشی از جوانان در ایران و مردم دنیا نمیدانند که نسل من با این رژیم جنگید.
من جنایات اسلامیستها در ایران را از قبل از قدرتگیریشان میبینم و جنایات این رژیم را در ادامه جنایات رژیم سابق میبینم. آنجا که رژیم شاه قادر نشد مردم را به خانهها برگرداند و آنجا که اسلامیستها برای تحریک بیشتر مردم علیه رژیم دست به کشتار مردم بیگناه در سینماها زدند، پروسه سرکوب انقلاب توسط اسلامیستها شروع شد. در واقع جنایت رژیم پهلوی در میدان ژاله وصل جنایت اسلامیستها در سینماها شد. منتها علت اینکه در مورد کشتارهای اولیه کمتر صحبت میشود این است که آن کسانی که همخط رژیم بودند آن زمان کمتر مورد سرکوب قرار گرفتند و در سالهای بعد دستگیر و اعدام شدند. و آنها دسترسی بیشتری به رسانهها دارند و عمدتا از کشتار 67 به بعد صحبت میکنند، چرا که در آن کشتار قتل عام شدند. منظورم جریاناتی مثل حزب توده و اکثریت است که در سالهای اولیه با رژیم همکاری کردند و در سالهای بعد سرکوب شدند. و حالا هم بیشترین دسترسی را به رسانههای فارسی زبان برای ارائه تعریف خود از تاریخ را دارند.”
تفاوت تریبونال و دادگاه راسل
نسرین تریبونال را در راستای دادگاه راسل نمیبیند و به تفاوتهای آن میپردازد.
نسرین: “اگر یک نگاه اجمالی هم به اهداف و افراد برگزارکننده و شکل برگزاری دادگاه راسل بیندازید متوجه خواهید شد که این دادگاه نه تنها ربطی به دادگاه راسل ندارد که در تضاد با آن هم هست. دادگاه راسل در محکومیت آمریکا به عنوان ابر قدرت جنگافروز جهانی بود. از همان ابتدا هم اعلام کرد که این دادگاه دادگاهی مردمی است و به همین خاطر هم هیچ سعی و خواستی برای تماس با دولتها و دادگاههای رسمی غرب برای برگزاری و حمایت از خود نداشت. در حالی که این دادگاهی که اکنون در جریان است سعی فراوانی داشت تا بتواند با کمک دولتهای غربی به خود مشروعیت بدهد. دولتهایی که خود از متهمان ردیف اول در فروش سلاحهای کشتار جمعی و جنگ افروزی و به زوال بردن انقلابهای مردمی هستند.
در صورتی میشد گفت این دادگاه مشابه دادگاه راسل است که بجای قاضیهای ارگانهای سیستم جهانی، از انسانهای شرافتمندی استفاده میکرد که مخالف هر نوع جنایتی چه از نوع رژیم ایران و چه از نوع ناتویی و آمریکایی آن هستند. در چنان دادگاهی نه تنها جمهوری اسلامی محکوم میشد، بلکه حکومتهای غربی که در کنفرانس گوآدولوپ تصمیم گرفتند شاه را کنار زده و از خمینی حمایت کنند، نیز محکوم میشدند. چطور دادگاهی میتواند جانیانی را محکوم کند ولی کاری به حامیان آنها و همکاران آنها نداشته باشد؟ جز دادگاهی که توسط همان حامیان و همکاران برگزار شود و تنها برای جایگزینی این جانیان با جانیان دیگری؟ دادگاه راسل از قضاتی که توسط ناتو و آمریکا برای تنبیه دیکتاتورهای کوچک در مقابل قلدورهای دنیا مورد استفاده قرار میگیرند، استفاده نکرد. قاضیان دادگاه راسل 25 نفر با دیدگاه سوسیالیستی، چپ و مخالف جنگ و یا معروف به انسان دوستی بودند. در لینک پایین گفتگو میتوانید نام و شغلشان را ببینید.
صلاحیت یک دادگاه بواسطه قاضیانش تعیین میشود. من شباهتی بین تریبونال و دادگاه راسل نمیبینم. اگر تریبونال میآمد قدرت جهانی امروز را یعنی آمریکای امروز را و جنایاتی که امروز انجام میدهد و اتفاقا حمایت از خمینی برای قدرتگیری نیز جزو آن است، به زیر سوال میبرد میتوانست کاری در راستای کار راسل انجام دهد. در محاکمه سرمایه جهانی امروز به رهبری آمریکا اتفاقا میتوانستند نشان دهند که چطور رژیمی مثل ایران میتواند سی و سه سال دوام بیاورد؛ اینکه این سیستم جهانی سرمایه شرایطی برای رژیمی مثل ایران فراهم میکند که تا سالهای مشخصی در خاک اروپا اپوزیسیونش را ترور کند و کسی هم دستگیر نشود و یا اگر دستگیر هم شد بعد از چند سال به عنوان قهرمان به ایران برگردد که در فرودگاه به عنوان قاتل اپوزیسیون جمهوری اسلامی حلقه گل دور گردنش بیندازند. محاکمه رژیم جمهوری اسلامی بدون بررسی آن در بستر سیستم جهانی نشان از خوشبینی و توهم به سیستم سرمایهداری جهانی و رهبران آن است.
تریبونال یک دادگاه نمادین و سمبلیک نیست، کاملا سیاسی است. جمهوری اسلامی را افشا میکند؛ به قربانیان این رژیم گوش فرا میدهد و حکم صادر میکند. همه ما فعالیتهای افشاگرانه علیه رژیم داشته و داریم. ولی زمانی چنین افشاگریهایی مورد حمایت امثال من است که در خدمت بلوک سیاسی جانیان دیگری نیست. امثال من که در پروژههایی مثل تریبونال شرکت نمیکنیم، با قلدریهای آمریکا و ناتو به همان اندازه مرزبندی سیاسی داریم که خواهان سرنگونی رژیم هستیم. تریبونال از یک جنایتکار (رژیم) به نزد جنایتکار دیگری (ناتو و غرب) شکایت میبرد. از این رو صلاحیت قانونی، سیاسی و حتی اخلاقی قضاوت در مورد جنایات جمهوری اسلامی را ندارد. این دادگاه از نظر سیاسی در کمپ غرب است که همواره مشغول سازماندهی آلترناتیوهای خود در کشورهای مختلف دنیا است. به لحاظ قانونی این دادگاه از ضوابط حاکم بر دادگاههای لاهه تبعیت میکند که جنایتکاران بالکان را در جهت قهرمانسازی از جنایتکاران بزرگتر غربی به محاکمه میکشد. فرماندهان جانی سرب را به دلیل نافرمانی از غرب به محاکمه میکشد در حالیکه امثال بوش و بلیر و دیگر سران جانی غرب لقب رهبران دنیای آزاد را دارند. از نظر اخلاقی هم تریبونال صلاحیت ندارد. چرا که از قاضیهایی استفاده میکند که جزو مهرههای دادگاههایی هستند که قلدرهای جهان برای حفظ منافع خود درست کردهاند. برای مثال چطور تریبونال میتواند پروفسور موریس کاپیتورن را بعنوان قاضی در رابطه با جنایات رژیم انتخاب کند؟ یعنی در این جهان جز آنهایی که برای قدرتهای جنایتکار غربی کار میکنند، کسی پیدا نمیشود که مثل قاضیان دادگاه راسل دستشان در دست دولتهای غربی نباشد؟
تریبونال قاضی نام برده را اینطور معرفی میکند: “پروفسور موریس کاپیتورن، گزارشگر پیشین سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران و استاد افتخاری حقوق در دانشگاه ایالت بریتیش کلمبیا است.”
در حالی که کیهان لندن در گزارشی که از تریبونال ارائه میدهد این قاضی را اینطور معرفی میکند: “پروفسور موریس کاپیتورن، گزارشگر پیشین سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران و استاد افتخاری حقوق در دانشگاه ایالت بریتیش کلمبیا و مشاور پیشین وزارت امور خارجه کانادا، فرستاده پیشین کانادا به اتریش و نهادهای مختلف سازمان ملل متحد در ژنو، کمیسیونر هنگ کنگ و مشاور دفتر جهانی خدمات حقوقی رایگان.”
دست اندرکاران تریبونال حق دارند بخشی از بیوگرافی قاضیان دادگاهشان را سانسور کنند. چرا که مشاور وزارت امور خارجه کشور کانادا نمیتواند به نفع مردم چه در ایران و چه در کانادا رای دهد. چنین افرادی در خدمت سیستم سرمایهداری جهانی هستند. گویی دستاندرکاران تریبونال نمیدانند که چاقوی کانادایی دستهاش را نمیبرد!
شکی نیست که جمهوری اسلامی را باید سرنگون و سرانش را باید محاکمه کرد. اما دادگاههایی که امثال صدام را محاکمه کردند، از نظر من به عنوان یک زندانی سیاسی سابق و یک فعال سوسیالیست، صلاحیت قانونی، سیاسی و اخلاقی چنین کاری را ندارند.
خلاصه مطلب این است که، همه میگویند جمهوری اسلامی باید برود ـ سوال این است: مثل کجا برود؟ مثل لیبی؟ مثل عراق؟ و یا مردم آنرا بیندازند؟ تریبونال ابزار انداختن رژیم به دست کدام نیروست؟”
لیست اسامی و شغل کسانی که در دادگاه راسل شرکت کردند
http://en.wikipedia.org/wiki/Russell_Tribunal