نيمنگاهى به فرهنگ ملىمذهبىها و سلطنت طلبان در برخورد به زن
اين واقعيتى است که فرهنگ و زبان رابطهاى تنگاتنگ با هم دارند. در اين رابطه مىتوان مثالهاى زيادى زد. مثلا: در زبان فارسى لغتى براى آزار جنسى بچه وجود ندارد. و به کسى که بچهها را مورد آزار جنسى قرار مىدهد بچهباز مىگويند. اصطلاح بچهباز نه قبح عمل آزار بچه را نشان مىدهد، نه محکوميت اين عمل را در بردارد و نه جرم بودن اين عمل را نشان مىدهد. بچهباز مثل کفترباز گوياى يک نوع سليقه و تفريح است تا آزار يک انسان! اين يک نمونه از نارسايى زبان فارسى است که به خاطر نبود فرهنگ انسانى در برخورد به بچه لغت درست در رابطه با آزار جنسى بچه را نيز ندارد.
در رابطه با زنان اين نارسايى زبان فارسى خيلى عميقتر است. تا آنجايى که به خاطر فرهنگ ضدزن مىبينيم لغاتى در زبان فارسى وجود دارند که در زبانهايى که مردم فرهنگى مدرن دارند، چنان لغاتى وجود ندارند. مثل ضعيفه. يا لغاتى در زبانهاى اين کشورها وجود دارند که در زبان فارسى نيست، چرا که فرهنگش هنوز در بين ايرانيان بوجود نيامده است.
مسئله اين است که در رابطه با همه اين کمبودهاى زبانى مىتوان واژهها و يا اصطلاحاتى پيدا کرد که مفهوم انسانى داشته باشند. مثل استفاده از اصطلاح بچهآزارى به جاى “بچهبازى”. ولى متاسفانه از آنجايى که زبان رابطه تنگاتنگى با فرهنگ دارد، خيلىها قادر نيستند از واژههايى استفاده کنند که مفهوم انسانى دارند. چون هنوز درک انسانى نسبت به مسئله ندارند! يکى از اين عرصهها برخورد به مبارزات زنان از طرف جريانات راست و يا همان ملىمذهبىها مىباشد. در رابطه با مراسمهاى ٨ مارس اطلاعيههاى زيادى از طرف جريانات مختلف صادر شد. برخى از آنها از واژههاى توهين آميزى نسبت به زنان استفاده کردند که نشان دهنده درک آنها نسبت به زنان و مبارزات آنها مىباشد. بعضى از اين اطلاعيهها اين طور شروع مىکنند: “شيرزنان ايران ….”.
از آنجا که از نظر اين جريانات جاى زنان در خانه و آشپزخانه است، اگر به خيابان بيايند و براى حقوقشان مبارزه کنند ديگر زن نيستند و در واقع ديگر آدم هم نيستند. بلکه حيوان مىشوند و آنهم از نوع شير درنده که برايشان سلطان جنگل است. اينها کارى با تاريخ هم ندارند، اينکه اين اصطلاح شيرزنان و مقايسه توانايىهاى انسان با حيوانات به کدام دوره تاريخى برمىگردد. اينها با فرهنگ دوران فئودالى که آدمها را با حيوانات مقايسه مىکردند زنان را محک مىزنند. شايد هرگز اين تشابهسازى زن و حيوان براى برخى از جريانات راست پايانى نداشته باشد. چرا که برابرى زن و مرد براى آنها مفهومى بيشتر از برابرى در انتخاب لباس نيست. اين جريانات مبارزات ٢٦ سال گذشته زنان عليه جمهورى اسلامى را نمىبينند. گردهمايىهاى چند هزار نفره زنان در ٨ مارس را نمىبينند. و آنجا که مىخواهند از مبارزات زنان تمجيد کنند آنها را حيوان مىنامند. براى آنها زن بالاخره زن است، پس اگر کارى جز خانهدارى کرد شير است! گويى در عرض ٢٦ سال گذشته زنان در صف اول اعتراض عليه جمهورى اسلامى نبودهاند.
طرفداران چنين نگاهى به زنان ممکن است از اين برخورد من تعجب کنند. چرا که فکر مىکنند کار بدى که نکردهاند. تازه زنان را با شير ناميدنشان دلير خواندهاند و غيره! اينان درک نمىکنند که در همان زمينى گام مىنهند که جمهورى اسلامى توانست قوانين ضدزن را تصويب کند. همان زمينى که خروارها شعر و نوشته ضدزن در آن ستونهاى فرهنگى محکم مردسالارى را بنا کردند. تا جمهورى اسلامى با تکيه بر اين ستونها بتواند قوانين ضدزن را به کرسى بنشاند و کشتارهاى ناموسى را رشد دهد. همان زمينى که مدرنهايشان، با اينکه در اروپا زندگى مىکنند بين تربيت دختر و پسرشان تفاوت قائل مىشوند. همان زمينى که در آن اين تصور وجود دارد که داشتن دختر در کشورهاى ارپايى سختتر از داشتن دختر در ايران است. چرا که در ايران به هر حال زنان از بچگى با موانع اجتماعى و قانونى روبرويند و پدر و مادر مجبور نيستند خودشان اين محدوديتها را اعمال کنند! در ايران، رژيم کار ايجاد محدوديت و سرکوب زنان و دختران را به جاى اين نوع خانوادهها انجام ميدهد.
براى درک بيشتر فرهنگ اين جريانات کافى است که به تلويزيونهاى لوسآنجلسىشان نگاه کنيد. هروقت از زن حرف مىزنند يا زن فلانى است و يا دختر فلانى. به راحتى اصطلاحات “زن مردم” و “ناموس مردم” را بکار مىبرند. از نظر اينها زن مال مرد است و زن به عنوان يک انسان مستقل مفهومى ندارد. براى اينها زن ناموس مرد است و برابرى زن با مرد مفهومى ندارد. نه فرهنگش را دارند و نه در زبانشان نشانى از اين برابرى ديده مىشود! نه تنها درکى از برابرى ندارند بلکه واژههايى را بکار مىبرند که مثل فرهنگشان ضدزن است. از قديم گفتهاند که ناموس را و مال را بايد کنترل کرد، بايد پنهانش کرد و از دستدرازى ديگران دورش کرد! آرى در نظر جريانات راست و محافظهکار زن همان جايگاهى را دارد که در جمهورى اسلامى دارد. واقعيت مادى يعنى مبارزات زنان نيز چشم اينان را باز نمىکند، چرا که با ذهنيتى کهنه به زنان و مبارزاتشان نگاه مىکنند.
به اميد روزى که اين جريانات سياسى عينک مردسالارىشان را از چشم بردارند.