برچسب: زنان
زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (۴)
زبان فارسى
“ضعيفه”، “خراب”، “غرغرو”، “پرحرف”، “شلخته”، “پتياره”، و خيلى از واژه هاى مشابه ديگر همه القابى هستند که براى زنان بکار برده مى شوند. در مقابل واژه هاى معدودى از اين نوع هستند که براى مردان بکار مى روند. طبيعى است در فرهنگ مرد سالار مرد که خراب نمى شود!
وقتى از فرهنگ صحبت مى کنيم نمى توانيم زبان و نقشى که در فرهنگ دارد و يا تاثيرى که از فرهنگ مى گيرد را ناديده بگيريم. نفوذ اين فرهنگ شوئينيستى را در زبان آنجا مى توان ديد که القابى به زن و يا مرد نسبت داده مى شود که نشان دهنده قدرتمندى مرد و ضعيفى و تحقير زن است. اين فرهنگ زبان سکسيستى و رسيستى عريانى دارد. به جکها و يا فحشهايش نگاه کنيد، همه آنها يا با تمسخر و توهين به زنان و يا به مليتهاى ديگر درست شده اند. هر زبانى آينه تبعيضات جامعه اى است که آن زبان را مورد استفاده قرار مى دهد. زبان فارسى هم در شرايط اجتماعى مردسالار، ضدزن و نژاد پرستانه رشد کرده است. نقشى که زبان فارسى در فرهنگ ايرانى بازى مى کند اين است که جايگاه زن را به عنوان يک انسان درجه دوم و يا جنس پست بعنوان يک نرم جا مى اندازد. ادامه خواندن زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (۴)
بردگانى که صاحبانشان را مىزايند!
“… من بيچاره از ساعت ٨ صبح تا ٣ بعد ازظهر در يک آژانس مسکن کار مىکنم و با هزار جور آدم سروکله مىزنم. از ساعت ٣ بعد از ظهر تا ٩ شب هم در داروخانه کار مىکنم، قسمت لوازم بهداشتى-آرايشى. ….. ساعت ٩ از داروخانه بيرون مىآيم و در اين ترافيک تا برسم خانه ساعت ١٠، يا ده و نيم است. ديگر جنازهام مىرسد خانه، و تازه اين اول کار است. چون حالا تازه بايد شام شب و ناهار فردا را درست کنم، ظرفها را بشويم، خانه را مرتب کنم و شب ديروفت خسته و کوفته با اعصاب به همريخته به رختخواب بروم و بخوابم. مىدانيد خانم، من نمىخوابم که استراحت کرده باشم، مىخوابم فقط براى اينکه دوباره فردا صبح بيدار شوم و مشغول کار بشوم!
سوال: همسرتان چه نقشى در اين ميان دارد؟
– شوهرم …. هميشه دست بزن داشته و دارد، هميشه عصبى بوده و هست. توى اين سالها هزار بلا سرم آورده. … يک روز کار دارد، ده روز بيکار است، ولى صاحبخانه که اين حرفها حالىاش نيست. تازه پول سيگارش را هم من بايد بدهم. …. من تا ديروقت شب کار مىکنم و تازه شب هم چه خسته باشم و چه نباشم، چه بخواهم و چه نخواهم، بايد به ايشان سرويس جنسى هم بدهم! حالم از خودم به هم مىخورد. من حتى جمعهها هم شيفت کارى دارم!”
نوشته بالا بخشى از سخنان يک زن ايرانى است در پاسخ فهيمه خضرحيدرى، خبرنگار مجله زنان که در شماره ١١٢، شهريور ٨٣، در صفحات ١٨ و ١٩ چاپ شده است.
سخنان اين زن واقعيت زندگى زنان بشمارى در ايران است. زنانى که نه تنها بار گرداندن زندگى خانوادگى را به دوش مىکشند، بلکه برده کار خانگى و برده جنسى نيز هستند. با خواندن درددل اين زن بعضىها ممکن است بگويند: اينکه اين زن مجبور است در دو جا کار کند عجيب نيست خيلى از مردان در ايران مجبورند مثل اين زن در دو جا کار کنند تا خرج خانواده را تامين کنند. پاسخ من اين است که اين واقعيت دارد، واقعيتى تلخ که جمهورى اسلامى با به فقر کشاندن ميليونها انسان در ايران، آنرا به مردم تحميل کرده است. ولى چند تا از آن مردان دو شغله وقتى به خانه مىآيند مثل اين زن مجبورند خانه را نظافت کنند و يا آشپزى کنند؟ زنان چند تا از اين مردان دست بزن به روى شوهرشان دارند؟ چند تا از آن مردان حاضرند علىرغم ميل جنسى خود به همسرشان “سرويس جنسى” دهند؟ با اطمينان مىتوانم بگويم هيچ يک.
دو شغله بودن مردان در ايران از موقعيت صاحب و رئيس خانه بودنشان کم نمىکند. به هر حال قانون آنها را صاحب زنان و دخترانشان کرده است. و اين آنها هستند که علىرغم هر فشار و استثمارى که در خارج از خانه تحمل مىکنند، باز در خانه مىتوانند رئيس باشند و برده داشته باشند. آرى، نقش مرد در خانه علىرغم موقعيت اجتماعىاش متفاوت از نقش زن است. نقش استبدادى مرد در خانه کپى ديکتاتورى و استبداد حاکم بر جامعه است.
مىگويند دوران بردهدارى پايان يافته. اگر چنين است حرفهاى اين زن به جز بردگى چه چيزى را براى انسان تداعى مىکند؟ آيا بردگى را ماهيت رابطه که بىاختيارى زن و همهکاره بودن مرد است تعيين مىکند و يا بردگى را فقط بايد به رابطهاى گفت که يکى، ديگرى را در بازار مىخرد؟ اگر شرط خريد بردگى را مهر مىزند، خوب بازار خريد و فروش زنان به نام ازدواج دائم و يا موقت و با پرداخت مهريه و غيره هم که همچنان در ايران داير است. زنى که بيشترين خواستگار را دارد و خواستگارانش حاضر باشند بيشترين پول را برايش بدهند، يعنى هرچه بيشتر مهرش کنند، ارزشش در بازار بيشتر است. در دوران بردهدارى در غرب نيز بردهها قيمتهاى متفاوتى داشتند. آنکه درشتتر بود و قوىتر، گرانتر خريد و فروش مىشد.
از همه اين رسم و رسوم و قوانين و نگاههاى مذهبى و سنتى ضدزن مىگذرم. صحبتهاى اين زن نشان دهنده شرايطى است که جمهورى اسلامى فراهم کرده است تا زنان هرچه بيشتر تحت فشار قرار بگيرند. برخورد شوهر اين زن نشان مىدهد که گاهى انسانها تا چه حد مىتوانند از روابطشان مثلا همسرشان سواستفاده کنند. رفتار اين مرد سندى است بر درستى اين که جامعه و قانون و دولت بايد مراقب افراد جامعه باشند که حق و حقوقشان پايمال نشود. ولى متاسفانه جمهورى اسلامى شرايطى را فراهم کرده که بعضى از انسانها مثل شوهر اين زن از انسانيت تهى مىشوند و با نزديکانشان چنين مىکنند.
رابطه اين زن و شوهر را مىشود از زواياى متفاوتى نگاه کرد و برخورد غيرانسانى مرد را و چرائى آنرا تجزيه و تحليل کرد. اين رابطه مرا به ياد پرسشى انداخت که هراز چندگاهى ايرانىها از يکديگر مىپرسند که: چرا اغلب خانوادههاى ايرانى به محض اينکه به خارج مىآيند جدا مىشوند يا نسيم جدايى در رابطه شان شروع به وزيدن ميکند. کيست که دليل آنرا نداند؟ زنان در ايران حق طلاق و استقلال مالى ندارند وگرنه با چنين مردانى زندگى نميکنند. براى همين است که وقتى خود را در شرايطى مىبينند که از حق طلاق و استقلال اقتصادى برخوردارند، تلاش مىکنند از آن موقعيت برده وار رها شوند.
زندگى زنان ايران داستان نانوشته بردگانى است که صاحبانشان را مىزايند!
به اميد روزى که اين داستانها را جز در کتابهاى تاريخ نتوان خواند.
مصاحبه با نشریه رهایی زن
شبحی در اینترنت به حرکت درآمد که مباحث و عکس العملهای متضادی را بدنبال داشت.
این اشباه یکی از مصر بنام عالیه و تصویر برهنه اش در اعتراض به زن ستیزی جامعه پای در دنیای مجازی گذاشت دیگری هم که عکسهای نیمه برهنه گلشیفته فراهانی برگرفته صحنه های یک فیلم کوتاه در فرانسه سربرآوردند. برای بررسی این عکس العملها به گفتگو با نسرین پرواز نویسنده و فعال حقوق زنان و از زندانیان سیاسی دهه شست مینشینیم.
با سلام خوش آمدید به برنامه رهائی زن ادامه خواندن مصاحبه با نشریه رهایی زن
شيرزن
نيمنگاهى به فرهنگ ملىمذهبىها و سلطنت طلبان در برخورد به زن
اين واقعيتى است که فرهنگ و زبان رابطهاى تنگاتنگ با هم دارند. در اين رابطه مىتوان مثالهاى زيادى زد. مثلا: در زبان فارسى لغتى براى آزار جنسى بچه وجود ندارد. و به کسى که بچهها را مورد آزار جنسى قرار مىدهد بچهباز مىگويند. اصطلاح بچهباز نه قبح عمل آزار بچه را نشان مىدهد، نه محکوميت اين عمل را در بردارد و نه جرم بودن اين عمل را نشان مىدهد. بچهباز مثل کفترباز گوياى يک نوع سليقه و تفريح است تا آزار يک انسان! اين يک نمونه از نارسايى زبان فارسى است که به خاطر نبود فرهنگ انسانى در برخورد به بچه لغت درست در رابطه با آزار جنسى بچه را نيز ندارد. ادامه خواندن شيرزن
نابرابرى زن و مرد در محيط کوچک خانه
نابرابرى زن و مرد تنها در قانون نيست. تنها در ايران و افغانستان در عمل نيست. نابرابرى زن و مرد را مى توان در روش زندگى اى ديد که در آن زن به مرور اعتماد بنفسش را از دست مى دهد. زندگى مشترکى که يکى يعنى مرد هدف و ديگرى يعنى زن وسيله است. ايران و افغانستان فيلم نهايت نابرابرى زن و مرد را به نمايش گذاشته اند. وگرنه اگر نابرابرى زن و مرد را در تمام عرصه هاى آن بسنجيم مى بينيم که اين نابرابرى همه جا هست و مبارزه با آن راحت نيست. نابرابرى زن و مرد رنگ و مليت نمى شناسد. براى همين وقتى به خانه يک خانواده آفريقايى هم مى رويد ممکن است همان صحنه اى را ببينيد که در يک خانواده سنتى ايرانى مى بينيد. منظورم همان صحنه اى است که مرد نشسته است و با شما يعنى مهمان خوش و بش مى کند و زن مشغول خدمات دادن به خانواده بعلاوه شما است. مى بينيد که زن در عين حال که دارد غذا را آماده مى کند، براى شما و بقيه چاى و ميوه (بنابر سطح درآمد و زندگى) مى آورد. بعد از غذا اگر شب باشد بايد ظروف را بشويد و بچه ها را بخواباند و بعد از اين همه کار و خستگى اگر در رختخواب دست به نافرمانى در مقابل خواست مرد که سکس مى خواهد بزند، اگر کتک نخورد مورد سرزنش قرار مى گيرد. ادامه خواندن نابرابرى زن و مرد در محيط کوچک خانه
زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (۳)
آگهى ازدواج
به چند آگهى ازدواج در روزنامه نيمروز شماره ٥٧٩ توجه کنيد:
“آقاى ٤٥ ساله جدا شده از همسر ايرانى مايل به آشنايى و ازدواج با خانم ايرانى تا سن ٣٦ سال معتقد به فرهنگ و اصول ايرانى مى باشم.” ادامه خواندن زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (۳)
زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (٢)
همه ما مى دانيم که در حال حاضر جنبش زنان در ايران در تقابل همه جانبه اى با رژيم قرار دارد و اعتراضات زيادى عليه قوانين ضدزن است. خواستهاى زنان شديدا شکل و مضمون سياسى دارند. زنهايى که روسريشان را پس و پيش مى کشند و با روسريشان بازى مى کنند، در واقع آگاهانه يا ناآگاهانه بازى سياسى مى کنند. در ايران اگر زنى بخواهد آنطور که دوست دارد زندگى کند و نخواهد تن به خواستهاى نابجاى پدر، برادر و يا شوهرش دهد، نه تنها با فرهنگ و سنتهاى مردسالار طرف است بلکه با جمهورى اسلامى و قوانين زن کش و سرکوبگرانه آن طرف است. مثلا عاشق شدن زن و رابطه با مردى ممکن است به آسانى به زندان و شلاق و سنگسار منجر شود. ادامه خواندن زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (٢)
زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (١)
زنان در ايران در اوج بى حقوقى به سر مى برند و جمهورى اسلامى از هيچ تلاشى براى تداوم اين وضعيت کوتاهى نمى کند. اگر امروز در ايران جمهورى اسلامى نبود يعنى شلاق و سنگسار نبود، زنان تلاش مى کردند که به حقوق برابر با مردان دست يابند. جنبش اعتراضى تاکنونى زنان در شرايط سرکوب و اختناق کاملا گوياى اين واقعيت است. در ايران اولين مانع آزادى زنان جمهورى اسلامى است. ولى آيا فقط جمهورى اسلامى است که مانع آزادى زنان است؟ آيا زنانى که از دست جمهورى اسلامى و قوانين زن کش آن فرار مى کنند به آزادى مى رسند؟ آيا زنانى که به اروپا مى آيند قادرند از شرايطى که در اين کشورها پيدا مى کنند استفاده کامل را ببرند؟ واقعيت نشان مى دهد که نه. ادامه خواندن زنان و فرهنگ ايرانى-اسلامى (١)