هفده سال از قتل عام زندانيان سياسى در سال ٦٧ مىگذرد. هر سال به مناسبت بزرگداشت اين فاجعه سمينارهايى برگزار مىشود. هرچند متاسفانه اکثر اين سمينارها بنابر گرايشات فکرى برگزار کنندگان آنها با تمهاى مشخصى برگزار مىشوند که ربطى به مبارزات انسانهايى که در جريان مبارزه جان سپردند ندارند. و يا مباحثات درون سمينارها تلاشى براى تبادل نظر و پيشبرد مبارزه مشخصى صورت نمىگيرند. يکى از کسانى که امسال سعى کرد در يکى از اين سمينارها شرکت کند دوست قديمى فرخنده آشنا است که به تازگى مجبور به فرار از ايران شد. مصاحبهاى با وى انجام دادهام در مورد سخنرانى که مىخواست در سالگرد قتلعام انجام دهد. ادامه خواندن سازماندهى قدرت يا سازماندهى نفرت؟
برچسب: مصاحبه
معضلات جنبش کارگرى در ايران
مصاحبه با فرخنده آشنا
فرخنده آشنا در سال ٥٤ يعنى از سن ١٣ سالگى کار کارگرى را در کارخانه داروسازى مِرک (اسوه) در تهران شروع کرد. وى تا سال ٦١ در مِرک کار مىکرد. دو سال اول يعنى تا سن ١٥ سالگى رسمى نبوده است و در نتيجه بيمه شامل حال او نمىشد. چرا که به خاطر سنش کارگر غيرقانونى محسوب مىشد. در دوره انقلاب، نماينده شوراى کارگران کارخانه بود. فرخنده آشنا سال ١٣٦١ دستگير و هشت سال در زندانهاى جمهورى اسلامى جزو مقاوم ترين هاى درون زندانهاى ايران بود. بعد از زندان به دنياى کار و کارگرى برگشت و در کارگاه توليدى لباس مشغول به کار شد. ايشان تلاش کرد که دوباره در کارخانههاى بزرگ مشغول کار شود ولى به دليل فيلترهايى که براى استخدام وجود داشت امکان پذير نبود. فرخنده در اين سالها به همراه کارگران پيشرو کارخانههاى مختلف منجمله جهانچيت و شادانپور براى پيشبرد حقوقشان فعاليت داشت. نقش فعال فرخنده آشنا در مبارزات کارگرى در بيش از دو دهه مبارزه از وى فعال کارگرى استثنايى ساخته است. چرا که در ايران مردسالار، داشتن نقش رهبرى عملى در مراکز کارگرى براى يک زن توانايى بالايى را مىطلبد. فرخنده توانسته است موانع سنتى و قانونى و فرهنگى در مقابل زنان را در هم شکسته و در محيط کار و زندگيش نقش فعالى بازى کند. دخالت هاى دوره اخير ايشان در مبارزات کارگرى سالهاى بعد از آزادى، او را براى بار دوم در معرض خطر قرار داد. درنتيجه در سال ٨٢ براى جلوگيرى از دستگيرى مجدد ناچار از ترک کشور شد. ادامه خواندن معضلات جنبش کارگرى در ايران
آيا همه انسانها ظرفيت شکنجهگر شدن را دارند؟
ديروز پنجشنبه ٢ دسامبر برنامهاى از BBC World Serviceپخش شد که عنوان آن بود: آيا هر کسى مىتواند شکنجهگر شود. در اين برنامه سوزان فيسک از آمريکا، پل از آفريقاى جنوبى تلفنى در برنامه شرکت کردند. تهيه کننده بىبىسى، کارلوس و من در لندن در استوديوى بىبىسى بوديم. سوزان فيسک پروفسور و محقق روانشناسى است. پل در زمان دولت نژادپرست آفريقاى جنوبى شکنجهگر بوده است. کارلوس در دوران حکومت پينوشه در شيلى به عنوان خبرنگار دستگير و شکنجه شده است. من هم بعنوان يک زندانى که شکنجه را تجربه کرده بودم در اين برنامه شرکت کردم. بىبىسى اين برنامه را براى اين برگزار کرده بود که هر يک از ما بنابر تجربه و يا تحقيقات خود در مورد اينکه آيا هر کسى مىتواند شکنجهگر شود صحبت کنيم. چرا که در تاريخ ٢٦ نوامبر مقالهاى در مجله Science در امريکا چاپ شده است که چند تن از محققان و پرفسورهاى آمريکايى در مورد شکنجه مردم توسط سربازان آمريکايى در زندان ابوغريب عراق ادعا کردهاند که مردم معمولى هم اگر جاى آنها بودند ، همان کار را مىکردند. بنابر ادعاى آنها از جمله خانم فيسک هر آدم معمولى در شرايطى مىتواند شکنجهگر شود. ادامه خواندن آيا همه انسانها ظرفيت شکنجهگر شدن را دارند؟
نابرابرى زن و مرد در محيط کوچک خانه
نابرابرى زن و مرد تنها در قانون نيست. تنها در ايران و افغانستان در عمل نيست. نابرابرى زن و مرد را مى توان در روش زندگى اى ديد که در آن زن به مرور اعتماد بنفسش را از دست مى دهد. زندگى مشترکى که يکى يعنى مرد هدف و ديگرى يعنى زن وسيله است. ايران و افغانستان فيلم نهايت نابرابرى زن و مرد را به نمايش گذاشته اند. وگرنه اگر نابرابرى زن و مرد را در تمام عرصه هاى آن بسنجيم مى بينيم که اين نابرابرى همه جا هست و مبارزه با آن راحت نيست. نابرابرى زن و مرد رنگ و مليت نمى شناسد. براى همين وقتى به خانه يک خانواده آفريقايى هم مى رويد ممکن است همان صحنه اى را ببينيد که در يک خانواده سنتى ايرانى مى بينيد. منظورم همان صحنه اى است که مرد نشسته است و با شما يعنى مهمان خوش و بش مى کند و زن مشغول خدمات دادن به خانواده بعلاوه شما است. مى بينيد که زن در عين حال که دارد غذا را آماده مى کند، براى شما و بقيه چاى و ميوه (بنابر سطح درآمد و زندگى) مى آورد. بعد از غذا اگر شب باشد بايد ظروف را بشويد و بچه ها را بخواباند و بعد از اين همه کار و خستگى اگر در رختخواب دست به نافرمانى در مقابل خواست مرد که سکس مى خواهد بزند، اگر کتک نخورد مورد سرزنش قرار مى گيرد. ادامه خواندن نابرابرى زن و مرد در محيط کوچک خانه
مصاحبه با مجله کانون ايرانيان لندن پائيز ١٩٩٨
” زندان ، مقاومت ، عدم مقاومت”
٭ در سالهاى اخير خاطره نويسى زندانيان سياسى رونق دوباره اى گرفته. فکر مى کنيد چرا زنان زندانى در اين زمينه کم کارتر بوده اند؟
– به نظر من مهم اين نيست که اين کتابها را مردان نوشته اند يا زنان. مهم اين است که اين کتابها بيانگر کدام آرمانها هستند. آيا آرمانهاى انسانى را بى هيچ قيد و شرطى و عليرغم جنسيت و مليت و رنگ قبول دارند و يا آنرا با چهارچوبهاى نظرى- مذهبى محدود مى کنند. متاسفانه اين نوشته ها عمدتا متعلق به گرايشات راست در جامعه هستند و در نتيجه نمى توانند نقشى در راديکالتر شدن اذهان مردم داشته باشند. مثلا کتابى اخيرا چاپ شده است به نام “خاطرات يک زندانى از زندانهاى جمهورى اسلامى” نوشته دکتر رضا غفارى. نويسنده در بخشى از کتاب با استناد به گفته هاى يک زندانى زن مى نويسد: “. . . بازجو گفت ٢٤ ساعت وقت دارى تا اعتراف کنى وگرنه به جان امام خمينى بى سيرتت مى کنم . . . حرير آن شب به دو راهى دردناک پيش رو انديشيد. سحرگاهان تصميمش را گرفت. تن دادن به تجاوز جنسى آن جلاد کثيف يا مرگ شرافتمندانه! و او مرگ را برگزيد”. (صفحه: ٢٨٣) از نظر آقاى غفارى تجاوز يک نوع شکنجه نيست و مثل بازجوى خانم حرير فکر مى کند که زن با تجاوز بى سيرت مى شود. اين تفکر ناموس پرستانه تحمل شکنجه تجاوز را بى شرافتى مى داند و معتقد است که يک زن شرافتمند بايد خودکشى کند تا به او تجاوز نشود. آقاى غفارى معتقد است که در رابطه با زن چيزى با ارزش تر از زندگى وجود دارد و آنهم شرافت است. حال آنکه مطمئنا ايشان در مورد يک مرد فکر نمى کند که در فرار از شکنجه بايد خودکشى کند. چرا که براى ايشان هم هنوز آدم آدم نيست بلکه آدمها عبارتند از زن و مرد که بايد متفاوت رفتار کنند. از نظر ايشان زن بايد به هر قيمتى شرافتش را حفظ کند ولى در رابطه با مرد شايد ايشان فکر مى کنند که مرد شرافتى ندارد که بخواهد آنرا به قيمت مرگ هم حفظ کند! ادامه خواندن مصاحبه با مجله کانون ايرانيان لندن پائيز ١٩٩٨