مصاحبه با سایت ایران‌وایر

«مبارزات زنان در ایران؛ خاطرات زندان» عنوان کتابی به قلم «نسرین پرواز»، فعال حقوق بشر و کارگران است که قرار است سال آینده منتشر شود. این کتاب مملو از روایت‌های زندان، شکنجه ها و آن‌چه طی هشت سال حبس در زندان «اوین» در دهه 60 بر او و بسیاری از کنش‌گران سیاسی و به ویژه زنان زندانی گذشته، است.

نسرین پرواز در بعدازظهر یکی از روزهای آبان ماه ۶۱، وقتی ۲۳ سال داشت، در تهران دستگیر و به «کمیته مشترک ضدخراب‎کاری» منتقل شد. به محض انتقال به این کمیته، او را شکنجه کردند تا شبکه ارتباطی خود را افشا کند. اما مقاومت پرواز زیر شلاق‌هایی که به کف پاهایش می‌خورد، باعث شد برای مدت دو هفته فلج شود. بعد از آن،‌ بازجوها به این خیال که اطلاعات او دیگر سوخته است، از شکنجه رهایش کردند تا حبس بکشد.

نسرین پرواز که تا به حال کتاب‌های دیگری هم در رابطه با زندان منتشر کرده است، پس از چند سال کار روی کتاب آخرش، به این نتیجه رسید که با توجه به بحث‌هایی که در زندان میان زنان مبارز در می‌گرفته و رویکرد سیاسی آن‌ها به جهان پیرامون‌شان، این‌بار خاطراتش را با این محوریت منتشر کند؛ تجربه‌ای که خودش برای آن هزینه گزافی پرداخت. او عضو «اتحاد مبارزان کمونیست»‌ بود که از جریانات اصلی حزب کمونیست ایران محسوب می‌شد.

در همان بدو ورود پرواز به زندان، فشارها روی او برای اعتراف تلویزیونی شدت یافت و در نتیجه، مقاومت‌هایش دو بار تحت شوک برقی قرار گرفت. هر شب بازجویی و تهدید ادامه داشت تا توبه کند. حتی بازجو با وجود فلج شدن موقتی پاهای او، تهدیدش کرده بود که شکنجه‌اش می‌کنند و اگر فلج شود، پاهایش را از زانو قطع خواهند کرد. او یک ماه در راهرو بند، کنار دیگر زنان روی زمین زندگی کرد اما می گوید هرگز نپذیرفت که تن به اعتراف یا توبه دهد.

در نهایت او را در دادگاهی که دو دقیقه به طول انجامید، محاکمه کردند و به وی حکم اعدام دادند. اما به روایت خودش، خانواده‌اش با پی گیری‌های مداوم توانستند آن حکم را به ۱۰ سال زندان تغییر دهند. او هشت سال را در حبس گذراند و در سال ۱۳۶۹، پس از بازدید «گالین دوپل»، گزارش‌گر ویژه حقوق بشر از زندان‌های ایران، همراه با برخی دیگر که حتی محکومیتی هم نداشتند، آزاد شد.

خاطره‌ ماندگاری که از دوران زندان در ذهن او نقش بسته، در کنار تلخی و سختی‌های حبس و شکنجه، یاد گرفتن «مورس» است. او برای «ایران‎وایر» روایت کرد که وقتی پس از سه سال تحمل زندان، برای اولین بار به مدت سه ماه به انفرادی برده شد، به این فکر افتاد که چرا مورس یاد نگرفته است. یکی از هم‎بندی‌هایش به نام «فرخنده آشنا»، به او مورس یاد داد و کد مشترکی گذاشت تا بتوانند با هم و دیگر زندانیان در ارتباط باشند.

در آن زمان، هر اتاق ۳۰ تا ۴۰ زندانی را در خود جای می‌داد. در اتاق‌ها بسته بود و زندان‎بان روزانه سه بار آن را باز می‌کرد که زندانیان به دست‎شویی بروند یا ظرف‌های غذای‌ خود را بشویند. پرواز در روایت اولین تجربه سلول انفرادی در اوین می‌گوید: «یک بار که ما در صف دست‌شویی بودیم، زندان‌بان اعلام کرد که وقت تمام شده است. تنها شش دست‎شویی برای این جمعیت وجود داشت. نمی‌توانستیم هشت ساعت دیگر تحمل کنیم. من و چند نفر دیگر اعتراض کردیم که هنوز دست‌شویی نرفته‌ایم اما در اتاق را بست و ما را با چادر و چشم‌بند به بازجویی برد. ما را زدند و شکنجه کردند و همه ما را به انفرادی فرستادند. سه ماه انفرادی بدون ارتباط با دیگران گذشت. مورس زبان زندان بود و من رفته بودم به جایی که زبانش را بلد نبودم.»

پرواز می‌گوید زمانی‌که مورد شکنجه قرار می‌گرفت، حتی یک بار هم آرمان‌هایش شکسته نشد اما بودند بسیاری که نتوانستند شکنجه‌ها را طاقت بیاورند: «حتی اگر یک نفر به طور مقطعی هم نتواند شکنجه‌های خاص را تحمل کند و اطلاعاتی بدهد یا توبه کند و در تلویزیون ظاهر شود، به معنای پی بردن به حقانیت جمهوری اسلامی نیست. اتفاقا شکنجه ضد خود و هدف شکنجه‌گر عمل می‌کند.»

نسرین پرواز هم مثل بسیاری دیگر از زندانیان دهه 60، وقتی از زندان آزاد شد، جامعه متفاوتی مقابل خود دید. تا پیش از دستگیری، تنها حجاب اجباری شده بود و زنان بسیاری به همین خاطر یا بازداشت و یا ناخواسته از مشارکت اجتماعی یا از بازار کار کنار گذاشته می شدند اما عبور از دهه 60، زندان و جنگ گردی خاکستری بر شهر گسترانده بود: «بعد از آزادی، به میدان “امام حسین” تهران رفته بودم و می‌خواستم سوار اتوبوس شوم اما متوجه شدم که صف زنان و مردان از هم جدا شده است. عصبانی بودم و جا خورده بودم.»

پرواز در روایت آن روزها می‌گوید: «جامعه را به عقب رانده بودند. زنانی که حاضر به پذیرش حجاب نمی شدند، دستگیر یا اخراج می‌شدند. اگر هم بسیاری از معلم‌ها، دانشجویان و دانش‌آموزان دستگیر و اعدام نشدند، از ادامه تحصیل یا اشتغال محروم شدند. وضعیت طبقه کارگر بدتر شده بود. برای همین، نتوانستم فعالیت خود را رها کنم و باز وارد فعالیت‌های سیاسی شدم. زندگی برایم جدا از مبارزه، معنایی نداشت.»

چاپ و پخش کتاب‌هایی در تقابل با مذهب از فعالیت های او پس از آزادی بود. اما چندی از این فعالیت‌ها نگذشت که پرواز و دوستانش متوجه شدند مورد تعقیب قرار گرفته اند. این تعقیب گاه تا درون میوه‌فروشی و هم‌کلام شدن در موارد بی‌ربط ادامه یافت و در نهایت او را مجبور به ترک ایران کرد.

یک سال اول مهاجرت برای نسرین پرواز به سختی گذشت. دلش برای روابط خانوادگی و تشکیلاتی تنگ شده بود. اما می گوید آن‌چه بیش از هرچیزی او را آزار می‌داد، تفاوت آزادی‌های اجتماعی در مقایسه با ایران بود: «با خودم فکر می‌کردم چرا این زنان باید تا این قدر آزاد باشند اما زنان ایرانی از آن محروم‌ هستند. اما بعد از یک سال فهمیدم کار درستی کرده ام که از ایران خارج شدم و می‌توانم صدایم را به گوش دنیا برسانم.»

آن‌چه بر نسرین پرواز گذشته بود البته با مهاجرت پایان نیافت. او در سال ۲۰۱۲، پس از سال‌ها تحمل سردردهای شدید، متوجه شد که به دلیل ضربه‌هایی که زیر شکنجه بر سرش وارد شده بود، باید مدتی را در بیمارستان بگذراند؛ روزگاری که طولانی نبود.

نسرین پرواز در مهاجرت، تحصیلاتش را در حوزه روان‎شناسی از سر گرفت و در یک گروه مشاوره خانوادگی مشغول به کار شد. نسخه فارسی نخستین کتاب فارسی او که خاطراتش از زندان بود، با عنوان «زیر بوته لاله عباسی» در سال ۲۰۰۲ منتشر شد. کتاب دیگر او با عنوان «وسوسه این بود» در سال ۲۰۰۸ انتشار یافت. این کتاب، روایت زندانیان مرد زندان‌های ایران بود که از کشتار زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ جان سالم به در برده بودند. او هم‎چنین به ادبیات روی آورد و نوشته‌‌های ادبی خود را با درون‌مایه‌های اتوبیوگرافیک در انواع مطبوعات اینترنتی و سایت خود به زبان‌های مختلف منتشر کرد. حالا آخرین کتاب او قرار است سال آینده منتشر شود تا برگی دیگر از خاطرات نسرین پرواز و دیگر زنان در زندان‌های ایران ورق بخورد.

 

منبع: ایران‌وایر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *